پایگاه خبری خانه فوتبال:

اگر سری به دفتر ازدواج و طلاق بزنید آمار عجیبی می بینید.طلاق‌ گاهی نا خواسته اما از روی ناچاری است.برخی طلاق ها هم این روزها صوری.است.طلاق تصمیمی سخت و با تبعات زیاد است.طلاق اگر هم رسمی نشود ولی خیلی از زوجین درگیر طلاق عاطفی هستند.

راز سیر و پیاز در طلاق یک زوج

تازه‌داماد که مدعی بود همسرش به عمد در غذای او سیر و پیاز می‌ریزد برای طلاق به دادگاه خانواده مراجعه کرد.
چند روز قبل پسر جوانی همراه همسرش به مجتمع قضایی خانواده رفت. وقتی نوبت رسیدگی به پرونده آنها رسید قاضی از داماد جوان خواست علت درخواست طلاقش را در ششمین ماه ازدواج‌شان توضیح دهد.
تازه‌داماد که فرید نام داشت گفت: آقای قاضی از لجبازی‌ها و یکدنگی همسرم خسته شده‌ام. تمام فامیل و دوست وآشنا می‌دانند من از سیر و پیاز متنفرم و به غذایی که این مواد داخلش باشد نمی‌توانم لب بزنم. مادرم همان روز خواستگاری به همسرم گفت که فرید چنین عادتی دارد و غذا پختن برایش خیلی سخت است او هم قبول کرد. اما فقط یک ماه توانست رعایت کند بعد کم‌کم شروع کرد به غر زدن و حالا هم که از عمد هر چه غذا می‌پزد بیشتر از همیشه در آن سیر و پیاز می‌ریزد تا من نتوانم بخورم.

خودت فکر می‌کنی دلیل این لجبازی چیست؟

فرید گفت: نمی‌دانم ولی مطمئنم او با من دشمنی می‌کند فقط بحث غذا نیست او اصلاً مرا نمی‌بیند. من از انجام برخی کارها تنفر دارم و اذیت می‌شوم اما او به عمد همان کارها را انجام می‌دهد. باورتان نمی‌شود جلوی دوستان‌مان هر طور دلش می‌خواهد با من رفتار می‌کند انگار نه انگار من همسر او هستم. وابستگی زیادی به فضای مجازی دارد و هر چه می‌گویم دوست ندارم زندگی خصوصی‌مان را با دیگران به اشتراک بگذاری توجهی نمی‌کند.
دختر جوان با شنیدن این حرف‌ها دستش را بالا آورد و گفت آقای قاضی من اجازه دارم صحبت کنم؟

قاضی گفت: بله بفرمایید.

نگار بلند شد و گفت: این آدم که اینطور مظلوم‌نمایی می‌کند خودش یک دنیا ایراد و مشکل دارد. من اشتباه کردم و نشناخته تن به ازدواج دادم اما حالا می‌بینم که او کاملاً یک نفر دیگر شده است. قبل از عروسی مدام از یک زندگی رؤیایی و سفر اروپا و خانه و زندگی لاکچری حرف می‌زد اما الان که ازدواج کرده‌ایم همه آن وعده‌ها را فراموش کرده و چسبیده به سیر و پیاز.
در همین حین فرید بلند شد و گفت: من با این دختر ازدواج کردم تا آینده‌ام را بسازم. بله من کلی رؤیا‌ی قشنگ داشتم اما این زن بلای جان من شده است، همسر من طوری رفتار می‌کند که مجبور شوم با او بد رفتاری کنم. آقای قاضی من طلاق می‌خواهم. طبق قانون حق طلاق با من است و من می‌خواهم طلاق بگیرم چون تحمل رفتارهای او را ندارم. من آدم وسواسی هستم و دوست دارم همه جا و همه چیز تمیز باشد اما او برای لجبازی با من هفته به هفته هم خانه را تمیز نمی‌کند، او حتی میوه‌ها را نشسته در یخچال می‌گذارد. سرویس‌های بهداشتی را هفته‌ای یک بار هم نمی‌شوید. او با این کارها می‌خواهد مرا دیوانه کند.

ماجرای عجیب طلاق و راز قرمه سبزی

صبح آخرین روزهای پاییز بود و مثل همیشه دادگاه خانواده پر از مراجعه‌کنندگان پیر و جوان؛ در این میان پسر جوانی روی صندلی نشسته بود. او یا با موهایش بازی می‌کرد و یا ناخن‌هایش را می‌جوید همسرش نیز نگاهی معنادار به او می کرد و گاهی نیز از سر افسوس سری تکان می‌داد.
دقایقی بعد سربازی از داخل یکی از شعبه‌ها بیرون آمد و گفت پرونده ساعت ۹ و نیم اعلام حضور کنند. دختر جوان بلافاصله بلند شد و در حالی که دستش را بلند می‌کرد گفت: نوبت ماست. بعد هم وارد شعبه شد.همسرش نیز با بی میلی از جا بلند شد و پشت سر او به اتاق رفت.
قاضی گفت: پرونده را مطالعه کردم اما واقعاً متوجه نشدم چرا می‌خواهید طلاق بگیرید. نوشته‌اید به خاطر قرمه سبزی این یعنی چه؟!
مرد جوان گفت‌: اجازه بدهید خودم ماجرا را تعریف کنم فقط بحث قرمه‌سبزی نیست ماجرا طولانی است. قاضی خودکار را کنار گذاشت و عینکش را هم برداشت و گفت می‌خواهم ماجرا را از زبان خودت بشنوم برایم تعریف کن.
مرد جوان که سهیل نام داشت گفت: سیما را در یک میهمانی خانوادگی و دوستانه دیدم در کمتر از ۲ ماه هم پای سفره عقد نشستیم. بعد از انجام رسم و رسوم معمول هم ازدواج کردیم و وارد زندگی مشترک شدیم. من در یک شرکت خصوصی حسابدار و از صبح تا عصر سر کارهستم. همسرم یک مشکل بزرگ دارد آن هم بی توجهی به من است. با اینکه تازه ازدواج کرده بودیم اما هیچ توجهی به من نداشت. در طول روز حتی یک بار هم با من تماس نمی‌گرفت که ببیند من کجا هستم و چه کار می‌کنم. مدام با دوستانش مسافرت و گردش و تفریح می‌رود حتی در شرکتی که من موافق نبودم مشغول به کار شد.

وی ادامه داد: چند ماهی که گذشت دیگر طاقتم تمام شد و به او تذکر دادم. او هم قول داد رفتارش را تغییر دهد. اما چون خانوادگی سرد و بی توجه هستند تذکراتم فایده‌ای نداشت. برعکس خانواده من دوست دارند با هم رفت و آمد داشته باشیم و مدام دور هم باشیم. هر بار خاله و عمه و عمو و دایی یا حتی مادرم ما را برای شام و ناهار دعوت می‌کنند ما دعوا داریم که چرا باید به میهمانی برویم. سیما این رفت و آمدها را به حساب دخالت در زندگی ما تلقی می‌کند.

سهیل گفت: یک روز که از رفتار سیما خسته شده بودم موضوع را با پدرش در میان گذاشتم اما آقای قاضی باور کنید پشیمان شدم، چون سیما و خانواده‌اش از من طلبکار شدند و وضع بدتر شد. هرطور بود تحمل می‌کردم تا اینکه خواهرم ازدواج کرد و مشکلات من با همسرم بیشتر شد.

قاضی با تعجب گفت ازدواج خواهرت چه ارتباطی به زندگی شما داشت؟

طلاق

سهیل نگاهی به سیما کرد و گفت: این خانم که الان با چهره حق به جانب اینجا نشسته به شدت به زندگی خواهر من حسادت و زندگی ما را با زندگی آنها مقایسه می‌کند.
در همین موقع سیما از جا بلند شد و با اعتراض گفت: این آقا می‌خواهد با تخریب شخصیت من را تحقیر کند و مقصر نشان دهد در حالی که اصلاً اینطور نیست. من زنی مستقل و آزاد بودم و هستم و اجازه نمی‌دهم کسی مانع پیشرفتم شود.
سهیل با شنیدن این حرف‌ها خندید و گفت: آقای قاضی این خانم توهم دارد فکر می‌کند همه می‌خواهند او را تحقیر کنند. همین هفته پیش که باهم بحث شدیدی کردیم می‌دانید دلیلش چه بود؟ خانه خواهرم دعوت بودیم و او قرمه سبزی درست کرده بود شوهرش هم از دستپخت خواهرم تعریف کرد اما سیما آنقدر عصبانی شد که مرا به اتاقی کشاند و گفت برو به شوهر خواهرت بگو جلوی من اینقدر از زنش تعریف نکند با این کار می‌خواهد به من بفهماند که دستپخت همسرش از من بهتر است و قرمه سبزی که من دفعه قبل درست کرده بودم بدمزه بوده. آقای قاضی این حرف‌ها و رفتارش به قدری مرا عصبانی کرد که همانجا تصمیم گرفتم از هم جدا شویم چون دیگر تحمل رفتارش را ندارم. این زن روان مرا نابود کرده است از دست غرولندهایش به ستوه آمده‌ام.

سیما بعد از شنیدن این حرف‌ها رو به سهیل کرد و گفت: من همینی هستم که می‌بینی. نه تغییر می‌کنم نه به خاطر تو دست از خواسته‌هایم می‌کشم.
قاضی بعد از شنیدن مشاجرات این زوج به آنها گفت که دو ماه نزد مشاور بروند و اگر مشکلشان حل نشد حکم طلاق را صادر خواهد کرد.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی و طلاق

در این پرونده می‌بینیم که سیما با اینکه وارد یک زندگی مشترک شده اما انگار همچنان در دنیای دیگری برای خودش زندگی می‌کند و اصلاً اهمیتی به خواسته‌های همسرش نمی‌دهد و بدون مشورت و همفکری، مستقل و جداگانه برای خود تصمیم می‌گیرد و تصور می‌کند همچنان مجرد است. در صورتی که شرط زندگی مشترک همفکری و رعایت حقوق طرفین است.
نکته دوم که ایراد بزرگ سیما است مقایسه‌ کردن زندگی خودش با دیگران است. او حق ندارد بگوید که چرا شوهر خواهرش از زندگی و همسرش تعریف می‌کند و نباید به سهیل فشار بیاورد که در زندگی آنها دخالت کند.

با این حال سهیل هم بی تقصیر نیست. او باید قبل از ازدواج راجع به تمام مسائل مهم زندگی مشترک‌ با سیما حرف می‌زد و وقتی به نتیجه درست می‌رسید ازدواج می‌کردند اما این بی توجهی‌ها سبب شد به این نقطه برسند. بنابراین باز هم می‌بینیم که بی توجهی به برخی موارد در انتخاب همسر و قبل از شروع زندگی مشترک به شکل بزرگتری در آینده گریبانگیر زوجین می‌شود.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: