پایگاه خبری خانه فوتبال:

باور می‌کنید یک خانواده، کل زندگی‌اش را وقف جمع کردن وسایل اسرارآمیز و ساخت موزه اجنه کند؟

خانواده وارن تمام عمرشان را وقف حل کردن پرونده‌های مختلف ماورالطبیعه کردند که معروف‌ترین آن آنابل بود، عروسک معروف منتسب به شیطان!

12161676_250

فیلمی از جن های عجیب 10 متری در حال بادیگاردی از یک مدل در فضای مجازی منتشر شدند. دیدن این آدمک های عجیب همه را به ترس وا داشت و کاربران فضای مجازی آن ها عروسک های جن نما لقب دادند.

 

این دحالی است که این آدمک ها هر کدام توسط 2 مرد هدایت می شوند و خانم مدل برای خاص شدن از آنها بهره برده است.

منبع: رکنا

سوال:

جن چیست؟ در مورد محل زندگی _ نامرئی بودن _ تقلید از مجتهدان بشر_ دسترسی به امام معصوم _ وجود زعفرجنی و اعلام آمادگی برای یاری امام حسین در کربلا توضیح دهید.

پاسخ

بر اساس نص قرآن کریم و روایات بسیار متواتر و معتبر جن یکی از موجودات هستی است که مستعد ترقی و رشد است.[1]

درباره محل زندگی آنها نیز باید بدانیم که آنها برای زندگی جای چندان مشخص و معینی را ندارند و مانند اقوام و قبایل بشر آنها نیز تیره و قبیله و عشیره دارند و از نظر اعتقادی هم طبق فرمایش علامه طباطبایی آنها یا کافرند و منکر خدا و یا شیعه هستند و در بین آنهاسنی مذهب یافت نمی‌شود،‌ چون عده ای از آنها که در واقعه ی غدیر حاضر بودند هنوز هم هستند ؛زیرا از آنجا که عمر آنها بسیار طولانی است، شاهدین از مسلمانان جن ماجرای غدیر را به تمام نسلهای بعد از خود منتقل نموده و آنها را آگاه کرده‌اند.[2]

مرحوم آیت الله صائینی زنجانی می‌فرمودند: آنها از لحاظ تمدن خیلی عقب مانده هستند و هیچ پیشرفت تمدنی ندارند، زندگی بسیار ساده و ابتدایی دارند و از ابزار بشر هراسناک هستند و چندان در محل زندگی انسان‌ها حاضر نمی‌شوند، زندگی طایفه‌ای و قبیلگی دارند. در بخشهایی از اطراف شهرهای نجف و کربلا و در بیابانهای اطراف آن زندگی داشته‌اند، در جزایر دور دست یا در صخره‌ها و جنگلها زندگی می‌کنند و اصولاً در اماکنی سکنی می‌گزینند که دور از دسترس بشر و آزار آنها باشند و موجودات بسیارآسیب پذیری می باشند.[3]

امّا علت نامرئی بودن آنها به ماهیت جسمی و خلقت آنها مربوط است، ‌چنان که مرحوم علامه طباطبائی فرموده‌اند، جنها می‌توانند به خاطر لطافت جسمی کوچک شوندو انبساط و انقباض داشته باشند، به قدری کوچک شوند که توان عبور از شیارهای ظریف را داشته باشند و به قدری بزرگ شوند که با چشم قابل رؤیت باشند.[4] و می توانند به اشکال مختلفی درآیند، چنان که در ارشاد وگزارش شیخ مفید نمونه ی آن را داریم. [5]

در قرآن نیز آمده که جنها در تسخیر حضرت سلیمان بودند.[6] و از نظر سرعت عمل نیز بسیار سریع العمل هستند، چنان که در سوره نمل و سوره‌های دیگر این حقیقت منعکس شده است.[7]

جن

امّا درباره تقلید آنها از مجتهدین و دسترسی آنها به امام معصوم باید بگوییم که آنها از لحاظ شرایع به انبیای بشری تابع بوده‌اند و این تبعیت بر اساس قرآن و روایت به بهترین شکل به اثبات رسیده، و بعد از پیامبر اکرم نیز تابع ائمه بوده‌اند (برطبق قضایایی که درباره امام علی و سایر ائمه در روایات معتبر آمده است و نمونه آنها از شیخ مفید نقل شد)[8] بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که در تقلید از مجتهدین نیز تابع بشرند و هر شرایطی که برای انسان از لحاظ دسترسی به احکام شرع و امام معصوم وجود دارد در محیط زندگی این موجودات نیز همین شرایط حاکم است، چون نامرئی بودن آنها و روشن نبودن هویت زندگی آنها هرگز نمی‌تواند دلیلی بر تقدم آنها به انسانها از لحاظ معنوی باشد، تا به وسیله‌ آنها فرضاً بتوانند به امام معصوم دسترسی داشته باشند لذا شرایط غیبت و استتار امام معصوم برای تمام موجودات دارای عقل و شعور یکسان است. بنابراین آنها نیز مثل انسان از مجتهدین تقلید می‌نمایند و به حضور علما- اگر چه خود علما از حضورشان مطلع نباشند- رسیده و از آنها استفاده می‌نمایند، چون از آن حیث هیچ محدودیت و منعی برای آنها وجود ندارد. چنان که در آیات قرآنی هست که آنها برای استماع کردن قرآن در محضر رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ حاضر می‌شدند و غیر از رسول خدا کسی متوجه حضور آنها نمی‌شد.[9] امّا علت تبعیت جنّ از بشر به خاطر این است که انسان اشرف مخلوقات است و خلیفة الله در زمین است و نظم و ترتیب عالم هستی بر این اساس است که سلسله مراتب بین موجودات حاکم باشد، بر اساس اراده و مشیت حضرت حق آفرینش از چنین ترتیبی برخوردار است که موجودی برتر از موجودات دیگر باشد، مثلاً تمام موجودات بر اساس قرآن در تسخیر بشر می باشد؛ «الم تروا ان الله سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض»[10].

بر اساس این آیه شریفه جن و تمام موجودات در خدمت بشرند، یعنی بشر برتر از آنهاست که خداوند همه آن چه در آسمانها و زمین است تحت اشراف و تسلط بشر قرار داده است.

اینکه زعفرجنی واقعیت دارد و یا برای یاری امام حسین ـ علیه السّلام ـ به کربلا آمده است یا نه، به نظر می‌رسد که در منابع معتبر از چنین اسمی یاد نشده است، امّا در برخی از منابع آمده است که وقتی امام از مدینه خارج می‌شد، گروهی از مسلمانان جنّ به حضورش رسیدند و عرض کردند: ما شیعیان تو و فرمانبردار تو هستیم، اجازه بفرما که همه دشمنان تو را به قتل برسانیم. امام در جواب آنها دعایشان کردند و فرمودند: آیا مگر این آیه از قران را که بر جدم رسول خدا نازل شده نخوانده‌اید: «اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بُروجٍ مشیده»[11].

فقط این روایت در مورد اعلام آمادگی جنیان برای یاری امام حسین در خروج از مدینه در منابع آمده است، نه در کربلا، چنان که در سؤال آمده و در بین عوام و شبیه خوانان شایع شده که زعفر جنی در کربلا به حضور امام رسید و استیذان نصرت نمود و امام اجازه نداد.

این جریان صحت تاریخی ندارد و بدون سند است. امّا استیذان جنّها در حین خروج از مدینه از راویان معتبری مثل شیخ مفید و علامه مجلسی نقل شده است.[12] و متن روایت چنان می‌نماید که کاملا قابل اعتبار است، امّا در این که در رأس این گروه جنیان چه کسی بوده است در اخبار مفید و مجلسی نیامده است. جنیان بنابر فرمایش امام علی ـ علیه السّلام ـ حاکمی دارند،[13] احتمال می‌رود که حاکم آنها در عصر امام حسین ـ علیه السّلام ـ زعفر بوده باشد و نام حاکم و پادشاه آنها زعفر باشد.  و هیچ بعید نیست که حضورشان در کربلا برای مشاهده صحنه‌های نبرد صحت داشته باشد. چنان که عزاداری آنها برای سالار شهیدان و نوحه خوانی آنها در منابع معتبر آمده است.[14] بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که آنها می‌توانستند شاهد جنگ بین سپاه امام و عمر سعد باشند و امام هم به آنها اجازه ی دخالت نداده است، امّا عزاداری آنها کاملاً مورد قبول عقل و مورد تأیید نقل می‌باشد. چون امام حسین ـ علیه السّلام ـ حجت خداوند بود و آنها او را می‌شناختند و مسلمانان جن مطیع آن حضرت بودند و چون صحنه‌ ی کربلا را احتمالاً دیده‌اند و از نزدیک شاهد مصائب اهل بیت بودند، لذا نوحه ی آنها از روضه‌خوانی‌های ما شیعیان جان سوزتر و به حقیقت نزدیک‌تر است.

در اخبار و حکایت‌ها شنیده می‌شود که آنها نیز در ماه محرم و صفر عزاداری کاملی برای امام حسین ـ علیه السّلام ـ برگزار می‌نمایند.

پی نوشت ها:

[1] . طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان، تفسیر مورد جن، تهران، امیر کبیر، 1370، چاپ چهارم، ج20، ص 15/1.

[2] . طباطبایی، پاسخ به پرسشها، ص 221.

[3] . مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ج 60، ص 22 و 91 و 128، و ج 30، ص 147.

[4] . طباطبایی، پاسخ به پرسشها، ص 128؛ نگاهی به قبض و بسط تئوریک شریعت علامه تهرانی، ص 192.

[5] . مفید، الارشاد،  قم، جامعه مدرسین چاپ اول، 1413، ج1، ص 349 ـ 350.

[6] . نمل/17 و 39؛ و نساء/12.

[7] . نمل/17 و 39؛ و نساء/12.

[8] . مفید، همان، ص349.

[9] . طباطبایی، المیزان، تفسیر سوره جن، امیر کبیر، چاپ چهارم، 1370، ج20، ص185 ـ 190.

[10] . لقمان/20؛ آیا نمی‌بینید که خداوند مسخر کرده است برای شما انسانهاو آن چه را که در آسمانها و زمین است.

[11] . نساء/78.

[12] . مجلسی، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 69، ج44، ص330.

[13] . مفید، همان، ج 1، ص350.

[14] . مجلسی، همان، ج45، ص235.

حقایق عجیب و باورنکردنی درباره جن ها

 موجودات پنهان شده در تاریکی در فرهنگ ها و اساطیر تمام کشورها وجود دارند، در این مطلب به برسی جایگاه جن در اساطیر می پردازیم.

به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ موجوداتی با نام ها و توانایی های مختلف که در خصایل و رفتار به هم شبیه هستند و در ابتدا نام همه شان دیو بود. موجوداتی پلید که خویی نیمه انسانی و نیمه حیوانی دارند. بدانشان در دشمنی با انسان قسم خورده اند. کودکان و زنان را آزار می دهند و خانواده ها را از هم می پاشند.امیال و هوس های ناثواب ایجاد می کنند و خودشان از این امیال لذت می برند. خوب ترهایشان آن وقت درگیر درست کردن این همه خرابکاری. بعدتر اما طایفه دیوها راه استقلال را پیش گرفتند. همه موجودات دوپا و درشت هیکلی که چهره غیرانسانی داشتند نامشان شد دیو. شغل جداگانه و آبرومندانه ای، نسبت به قوم و خویش هایشان، برای خود دست و پاکردند. کار به آن جا کشید که پهلوانان و قهرمانان را به مبارزه طلبیدند.

در بابل که این انشعاب از آن جا شروع جنیان را زاده شده از آتش می دانستند. آنچه به جا مانده می گوید در آن زمان جنیان چندان ناپیدا نبودند و در کنار خدایانِ اساطیری در زمین حضور داشتند. از دید بابلیان گروهی از جنیان خوب و خیرخواه انسان و گروهی پلید و بدخواه بودند.

جن

بررسی جایگاه «جِن» در اساطیر

میان خودشان در دوستی یا دشمنی با انسان جنگی نبود و در ظاهر نیز همه یکسان بودند. پس شناختن جن خوب و بد کار دشواری بود. مدرک دقیقی در دست نیست که بابلیان با این مشکل چطور کنار آمدند. جنیان آن دوران ظاهری نیم انسان و نیم حیوان داشتند یا می توانستند به صورت کامل به شکل حیوانی دربیایند. ظاهر شدن و غیب شدن به اختیار خودشان بود. شاید بابلیان در مواجه با این همه توانایی که در جنیان می دیدند فقط امید خود را حفظ می کردند.

شاید جنی که ظاهر می شود خیرخواه باشد. اما یونانیان به اندازه بابلیان سعه صدر نداشتند. آن ها به اندازه کافی با خدایانِ اساطیری چالش و گرفتاری داشتند. کدام خدا خوب است و کدام خدابانو به نفع مردم رای می دهد؟ گرفتاری یونانیان با طبع متغیر خدایانشان تمامی نداشت.

غول ها و تیتان ها را هم داشتند با شجرهای طولانی و جنگی خونی با خدایانشان. پس کار را با طایفه جن یکسره کردند. در یونانی که الاماشاالله موجود غیرانسانی وجود دارد. برای پیدا کردن جنیان اصیل باید به ذات جن رجوع کنیم.

این موجودات در اصل میرا هستند. بنابر اساطیر جنیان، در تمام شکل هایشان عمری طولانی تر از انسان و کم تر از خدایان دارند. نه قدرت خلاقه و اعتراض انسان را دارند، نه قدرت مطلق خدایان را. چیزی میان ایت دو جهانند. هم پیدا و هم ناپیدا. رابط میان جهان زیرین و جهان زندگان و آسمان. موجوداتی که در هر سه قلمرو دیده می شوند اما در هیچ کدام هیچ جای محکمی ندارند. ذات آن ها از عناصر زمینی است و در دشمنی با انسان ثابت قدم. با این توصیفات نومفاها در یونان باستان نیز از جنیانند.

نومفاها موجودات نادیدنی و پنهان که ذاتشان از آب است. از کناره دریا تا چشمه سارها می توان پیدایشان کرد. نومفاها چندان خوش سابقه نبودند و جز در چند داستان کوتاه هیچ عمل خیری از آن ها نمی بینیم. دشمن کودکان و ملوانان بودند. زنان و مردان جوان را با ظاهر فریبنده خود گمراه می کردند.

فساد و خشم را میان آدمیان می پسندیدند. کار جنیان در اساطیر به همین دو فرهنگ خاتمه پیدا نمیکند. این جا اگر هم غیب می شوند، می توان ردشان را در آلمان دید. در اساطیر آلمان تا اسکاندیناوی گونه دیگری از جن دیده می شود. الف ها موجوداتی نادیدنی اند که ذاتشان از هواست. هر چند انواع مختلف الف وجود دارد که در محیط های مختلف زندگی می کنند، از باغچه تا کنج خانه.

الف ها در ابتدا پری رویانی بودند که صرفا به قصد گمراه کردن انسان ها ظاهر می شدند. اما کم کم آن ها هم دوشاخه شده، چهره نیک و بد پیداکردند. به این ترتیب دوگانگی که از جهان انسان ها و جهان نادیدنیِ آن سو بود را نشان می دادند. در تعابیر و اساطیر متاخرتر لیلیث را هم زنی از جنیان می دانند که قبل از حوا به همسری آدم درآمد. لیلیث بعد از اینکه جایگاهش را از دست داد به دشمن قسم خورده انسان ها و خانواده ها تبدیل شد.

بعد از این با ظهور ادیان ابراهیمی مفصل درباره این موجودات بحث می شود. گروهی از اینان که در سپاه شیطان قرار دارند و گروهی که راه خیر و ثواب را پیش گرفتند. در نهایت جنیان هر چند در غالب فرهنگ ها از شجرنامه اساطیری غیب می شوند، در فرهنگ عامه ظاهر می شوند، در آن رشد می کنند و با قدرت های جادویی خود چنان ریشه می گیرند که در سراسر جهان هیچ فرهنگی را بدون جن نمی بینیم. به هر اسمی که خود را صدا بزنند، همان ناپیدایانِ رابطِ دو جهان، همواره در ناخودآگاهِ اساطیریِ انسان ها حضور دارند.

داماووی، جن خانگی روس

 این جور گفته اند که جن و هیولا و شیطانک و دیو و اهریمن و باقی دار و دسته این قماش موجودات از سر و کله روس ها بالا می روند اما روس ها که از چیزی نمی ترسند، اتفاقا جن و هیولا و شیطانند که از آن ها می ترسند. داماووی از آن جن های معروف روس است، جنی خانگی که نامش را از معادل روسی خانه گرفته و راه به راه هم شکل عوض می کند و پشت سرش حرف هست که در عین خوبی و مهربانی، متاسفانه اخلاق ندارد و دمدمی است و زیاد نباید پا رو دمش گذاشت (البته به اینجا که برسد باید گفت جن روس و غیرروس ندارد. کلا آدم پا رو دم جن نگذارد بهتر است، حالا اهل هرجا که می خواهد باشد).

خانه اگر خانه باشد، یعنی گرم و تر و تمیز و مرتب و آرام، و البته اجاقش هم روشن و سفره اش هم باز، داماووی بودنش می شود نعمت اما امان از روزی که بین اهل خانه تفرقه بیفتد و خانه به هم بریزد و دعوا زیادی طول بکشد، یا حتی همسایه نااصل نصیب شود. آن وقت است که داماووی صدایش را می اندازد سرش و مثل روح های در به در بی فرهنگ خواب را به همه حرام می کند. البته یک اقدام احتیاطی و پیشگیرانه هم هست که اگر کسی با ایشان طرف باشد بهتر است حواسش به آن باشد: بعد از غروب به هیچ وجه نباید اسم داماووی را برد و شوخی هم ندارد. از خوبی های داماووی هم بگوییم. یکی از آن اصل و نسب دارهایش اگر قسمت خانه ای شود، خیلی کارها می کند:

به اسب ها می رسد، دست به سر و گوش بچه ها می کشد، از خانه مراقبت می کند و تا او هست خورد و خوراک خانواده حرف ندارد و کسی شب را بی شام صبح نمی کند. از این ها مهم تر، داماووی به فکر دخترهای خانه هم هست و شخصا به خواستگارها نظارت می کند تا داماد مقبولی گیر خانواده بیاد و همه عمری درگیر نشوند. در ضمن با داماووی های همسایه هم ارتباط دارد و نمی گذارد بی خبر سرک بکشند توی خانه و زندگی آدم و چیزی کش بروند. حالا از شکل و شمایلش بگوییم. برخلاف تصورتان بیشتری ها گفته اند پیرمردی است ریزه میزه که هیکلش بیشتر به پسربچه های پنج ساله می ماند. ریش سفید دارد و موی زرد و چشم درخشان. خیلی خودش را آفتابی نمی کند اما کسی در بودنش تردیدی ندارد.

جن

می گویند معمولا پشت اجاق یا دودکش پنهان می شود و وقتی همه خوابیدند می آید بیرون و هر جور دلش خواست در خانه می چرمد و بازی می کند. شیطنت هم زیاد می کند، از زیر در می خزد توی اتاق خواب ها و آن هایی را که در خواب نازند غلغلک می دهد و در می رود. گفتیم زود جوش می آورد؟ دوباره گفتنش می ارزد: داماووی خیلی زود جوش می آورد و زیادی هم زودرنج است. اگر ببیند سهم شامش را خورده اند و یک گیلاس آب هم رویش، کاری می کند که همه از کارشان پشیمان بشوند و تر و خشک را هم با هم می سوزاند، مثلا تا صبح روی میزها مشت می کوبد و پشت در اتاق ها جیغ می کشد. قیافه چرا می گیرید؟ انگار این ها را نویسنده محترم مطلب از خودش درآورده!

یک عده روسیه شناس و افسانه شناس و محقق نشسته اند و سرجمع چند هزار صفحه درباره داماووی و هزار و یک جن دیگر نوشته اند، منبع و ماخذ همه چیز هم معلوم است. بعضی ناحیه ها هم داماووی مخصوص خودشان را دارند که شبیه باقی داماووی ها نیستند. مثلا از پیرمرد پشمالوی محترم با ریش انبوه داریم تا نسخه غول بچه مانندش که کوتوله است و شاخ و دم هم دارد. البته دوره تاریخی هم مهم است و داماووی های ارتدوکس داستان خودشان را دارند و نوچه شیطان به حساب می آیند. قضیه کم کم پیچیده تر هم می شود. آورده اند که داماووی می تواند خودش را به شکل یکی از اعضای خانواده دربیاورد و حتی در هیات جد بزرگ خاندان ظاهر شود. که در آن صورت پدربزرگ یا ارباب هم صدایش می زنند. یا فرو بردن به قالب حیوان خانگی محبوب خانواده. حادثه های تلخ و ناگوار هم کم نبوده.

یک نمونه اش این که داماووی سن و سال دار خانه ای در یکی از روستاهای روسیه وقتی دیده قدرش را نمی دانند و تازه احترامش را که نگه نمی دارند هیچ، مسخره اش هم می کنند، حدود ساعت دو صبح دو نفر از اهل خانه را در خواب خفه می کند. از تاریخ گفتیم. تحول مذهبی در روسیه و ورود مسیحیت در نوع نگاه مردم به داماووی بازتاب پیدا می کند. تا قبل از ورود مسیحیت، داماووی ها بیشتر اهل مهر و محبت و رسیدگی به خانه بودند اما بعد از آن جنبه های شیطانی وجودشان پررنگ تر شد. این را هم باید گفت که داماووی ها خوب دوام آورده اند. شاید در قرن 20 و 21 نشود زیاد پیدایشان کرد اما تا آخر قرن 19 که کسی در بودنشان شک نمی کرد. حالا هم به نفعتان است اگر کسی را شبیه جد بزرگتان دیدی حسابی تحویلش بگیرید و یک ناهار حسابی هم مهمانش کنید، مبادا داماووی خانه قبلی تان باشد!

منببع: برترین ها

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: