آنچه امروز قدرت فوتبال است از زبان مسعود فرضی

فرضی که همزمان عضو کمیسیون ورزش مجمع ملی جوانان است، در یادداشتی آورده است: با هیچ نیرویی نمی توان فوتبال را از جهان مدرن حذف کرد. اما برای اثبات تعلق ذاتی فوتبال به جهان تجدد باید در باره شأن و نقش و جایگاه و اثر فوتبال در این عالم تأمل کرد. فوتبال نه فقط در بازار سرمایه نفوذ کرده بلکه در خانه و زندگی و در زبان و درک مردمان وارد شده و با آن درآمیخته است تا جایی که می توان گفت در جهان ما از میان شئون تجدد کمتر چیزی به اندازه فوتبال در سراسر جهان فراگیر شده و به پستوی زندگی مردمان راه یافته است. ممکن است بگویند که فوتبال در زمان ما اولاً شغل است. ثانیاً وقت و برنامه معین دارد و بالاخره بازیکنان موظفند در اوقات معین تمرین و بازی کنند و مزدهای کلان هم می گیرند. نتیجه بازی ها هم تا حدی معلوم است تیم های فوتبال اعم از تیم های ملی و باشگاهی جایی در رتبه بندی های جهانی دارند و قهرمانی باشگاههای اروپا و آمریکای لاتین و جام جهانی از ابتدا تاکنون نصیب چندین باشگاه معین و بسیار مشهور شده است. گویی فوتبال نظم بازار و جهان سرمایه را پذیرفته است. معهذا فوتبال یکسره در خدمت این نظام نیست زیرا تماشاگران آن هنوز بیشتر تماشاگر بازی اند. نمی گویم آنها از بازی زمانه آزادند و مثل تماشاگران المپیادهای یونانی صرفاً برای تماشا به المپ میروند اما به هر حال به بازی در زمین فوتبال دل بسته اند و چندان توجهی به بازی زمانه ندارند.
هنوز هم اصل اینست که در ورزش ورزشکاران باید به رسوم و قواعد بازی وفادار باشند و درست و با تسلط و مهارت بازی کنند. نتیجه هر چه باشد مهم نیست. آیا این امر در مورد ورزش حرفه ای هم میتواند صادق باشد؟ چنانکه قبلاً اشاره شد یکی از اوصاف بازی فراغ بازیگران و تماشاکنان از سودای سود و زیان است. پس در مفهوم بازی حرفه ای تناقض نهفته است. بازی حرفه ای در حقیقت بازی نیست. حرفه غیر از بازی است ولی چندان ساده نباشیم که جهان و کار جهان را با مرزبندی های مشهور میان مفاهیم و تقابل های رایج تفسیر کنیم. در عالم کثرت از بساطت و از موجودات بسیط نمیتوان دم زد و هر جا بساطت نباشد، اجزای ترکیب ضرورتاً مشکّک یا متباین و متضاد نیستند. مگر اینکه جمع اضداد و متباین ها را بپذیریم من در اینجا از جمع اضداد نمی گویم و به آنچه هگل و مارکس گفته اند کاری ندارم. در عالم کثرت متباین ها و متفاوت ها با هم و در کنار هم در کارند. آیا ندیده اید که کودکان نوزاد یک روز به مادرشان شبیه اند و روز دیگر بیشتر به پدر شباهت دارند. آنها هم شبیه مادرند و هم شبیه پدر منتهی وقتی چهره شان تثبیت میشود در حقیقت یک شباهت غلبه کرده است. به همین قیاس در موجودات و در وجود انسان و حتی در تاریخ، متباین ها و متفاوت ها با هم جمع می شوند و وحدتی زمانی و موقت به وجود می آورند. وضع غالب در جهان متجدد و بخصوص در دوران کنونی مقتضی آنست که همه چیز به کار مصرف بیاید، حتی بازی هم هر چند در ذات خود مصرف کردنی نیست مستثنی نشده است. در این وضع بازی هم می تواند حرفه ای باشد و این تنها تضاد در جهان کنونی نیست این جهان پر از تضادها و تعارض ها و تفاوتهاست.
دیدگاه تان را بنویسید