پایگاه خبری خانه فوتبال:

جادوگری در فوتبال پدیده ای عجیب و غریب است. بعضی ها به جادوگری در  فوتبال اعتقاد دارند و برخی دیگر جادوگری در فوتبال را خرافه پرستی می دانند. با این حال جادوگری در فوتبال را به جادوگرانی که متخصص این حوزه ورزشی هستند و یا لیدرها انتصاب می کنند. اما جادوگری در فوتبال شاید بیشتر نقشه کلاهبرداران وشیادان برای پرکردن جیب هایشان باشد.

تا دهه هفتاد و تولد شبکه ۳ فوتبال ایران هیچ مشکلی نداشت. هر کس هر آنچه از مربیانش دیده بود، فردای بازنشستگی همان را به شاگردانش منتقل می‌کرد و می‌شد مربی .

هیچ کار خاص دیگری هم نمی کرد ، نه نیازی به کلاس و درس و کتاب و علم داشت و نه روانشناسی و روابط عمومی ! به صرف داشتن تجربیات بازی مربی می‌شدند و این چرخه دهه ها ادامه داشت....

این رسانه های مزاحم !

 وقتی پول وارد فوتبال شد، مربیان که تا دیروز از وقت زندگیشان می زدند و سر تمرین می آمدند ، حالا بابت همان کار دیروز پول می‌گرفتند! بدون اینکه سر سوزنی به شخصیت یا داشته هایشان اضافه شده باشد .به این ترتیب دلالی به وجود آمد و ارتباطات شکل گرفت تا این که شبکه سه شروع به پخش فوتبالهای خارجی کرد.رسانه‌ها زیاد شدند ، حالا مردم می دیدند که مربیان هیچ نیازی نیست که خود بازیکن باشند. چرا که اساساً مربیگری ربطی به بازی ندارد ، تخصصی جدا که الزاماتی جداگانه می خواهد.از اینجا به بعد برای دو دهه مربیان شروع به پشت هم اندازی کردند ! زمین خراب ، ندادن پول بازیکنان ، ضعف داوری ، هزینه هایی که تیمهای خارجی می کنند ، امکانات و اردوها و ....

بعد از دو دهه دیگر این بهانه‌ها هم هیچ بچه ای را خواب نمی کرد و امروز در دهه ۹۰ همه فهمیده‌اند که بزرگترین مشکل عدم پیشرفت فوتبال ما بی دانشی مربیان و خرافاتی بودن آنهاست. آنها که در مقابل هر نوع یادگیری جبهه دارند و با تمام توان می کوشند تا یک مربی علم گرا موفق نشود و نان آنها را آجر نکند ! درست به همین دلیل هیچ مربی خارجی در ایران دوام نیاورد ، مگر مثل خودمان بود.

پیراهن مشکی آستین کوتاه در زمستان

 از جذابترین مربیان این سه دهه برای رسانه‌ها بوده و هست . مردی ساده دل که چون نمی تواند زبانش را کنترل کند ، هرگز به برنامه های زنده دعوت نمی شود! او در سوز سرمای تبریز , وسط زمستان و نیم متر برف با پیراهن مشکی آستین کوتاه دیده می شود! پیراهنی که معتقد است برایش شانس می آورد و با آن بازی های بزرگ را نمی بازد.

گرم کن ضخیم در چله تابستان

نقطه مقابل قبلی ، چه از نظر شخصیت و حضور همیشگی در تلویزیون و چه نوع دستور جادوگر.

یک مربی که به علم گرایی مشهور شده بود با گرمکن ضخیم به رنگ خاکستری که در سرما و گرما به تن داشت ، سوژه شد.کاشف به عمل آمد که از شروع مربیگری اش همیشه همین گرمکن را در تمام تیم هایش پوشیده و می پوشد ، چراکه یکی از مقربین درگاه و خوبان صاحب «نفس حق» روی این گرمکن برایش ورد خوانده و با آن نمی بازد.این مربی در بیش از ۲۰ تیم آنقدر باخت که همیشه اخراج شد اما هنوز گرمکن را به تن دارد.

ماجرای کت های آقا فیروز

فیروز کریمی به شدت اهل شوخی است و به همین دلیل به سازندگان سریال «سه پنج دو» اجازه داد با او شوخی کنند . در آن سریال - که چند فوتبال نویس حرفه ای قصه اش را نوشته و اطلاعاتش را فراهم کرده بودند - شخصیت بهروز رحیمی موقع امضای قرارداد کت های مختلفش را به اتاق برد و گفت که با هر کدام از این کت ها چه دستمزدی می گیرد.ماجرا از این قرار است که آقا فیروز کت زرد رنگی داشت که با آن بازی های بزرگی را پیروز شد و البته خود مدعی است که پس از یک باخت سنگین آن کت را آتش زده .

مربی کروات خرافاتی

 مربیان کروات در ایران بیشترین دوام را دارند چرا که از نظر فرهنگی و رفتاری درست و عیناً شکل خود ما هستند.آنها متاسفانه تمام ویژگی های بد ما را دارند ، یا این که لااقل در ایران به آن تظاهر می کنند تا نانشان آجر نشود ! یکی از همین مربی ها که متمول ترین تیم های ایرانی را در اختیار داشت و هر ثروتمندی به محض ورود به فوتبال اورا انتخاب می‌کرد ، همیشه در آستانه بازی‌های بزرگ سیگار برگی داشت که آن را در جیبش می‌گذاشت و معتقد بود برایش شانس می آورد.

همین مربی وقتی دستیارش - که حالا در تیمی دیگر سرمربی شده بود - به فینال یک تورنمنت بسیار مهم رسید ، سیگار برگش را با پیک موتوری برای او فرستاد تا.خودتان را خسته نکنید ! آن جناب دستیار ان فینال بزرگ را ۳-۱ باخت و از سیگار شانس هم کاری بر نیامد.

تا حوله من نیاید بازی نمی کنم.

 اگر فکر می کنید که جادوگران و خرافات تنها میان مربیان و داوران یا مدیران نفوذ دارند ، سخت در اشتباهید.

 این بازیکنان هستند که بیشترین تاثیر را از خرافات میگیرند . اغلب بازیکنان ما قبل از ورود به زمین آدابی دارند که تا انجامش ندهند ، محال است پا به زمین بگذارند . حالا چه بازی ملی باشد و چه دربی با میلیونها بیننده ...

یک بار که مشهور ترین دروازه بان وقت فوتبال ایران در بازی بزرگ هفته حاضر به ورود به زمین نمی شد، ماجرا لو رفت ! تلویزیون اصرار به پخش سروقت داشت و مسئولان برگزاری مسابقه بهانه می آوردند.

بازیکن بزرگ میزبان می گفت تا حوله ام را نیاورند ، درون دروازه نمی ایستم !

و بعد از همان بازی بود که راز سر خروس لورفت ! دروازه‌بان‌های ما از آلات و ادواتی برای طلسم دروازه شان استفاده می کنند که البته زیر لباس پنهان می شود . اما این یکی سر خروس را لای حوله می گذاشت و با خود به درون دروازه می برد !

جالب آنکه مدیران برگزاری مسابقه نیز در مقابل اصرار تلویزیون حق را به دروازه‌بان دادند و می گفتند تا طلسمش نباشد بازی نباید شروع شود ، آخر آن ها نیز هر کدام به طلسم اعتقاد دارند !

 ادرار کودک نابالغ مهمتر از توپ بازی !

طبق قوانین داور قبل از شروع هر بازی باید الزاماتی را چک کند و بعد اجازه بازی بدهد. مثلاً وجود توپ و آمبولانس و ... اما در فوتبال ما چیزهای مهمتری هست ! بارها و همیشه بازیهایی بدون پزشک یا حتی بازیکن ذخیره برگزار شده و حتی توپ کم بوده که بازیکن و توپ جمع کن دعوا کرده اند اما محال است که مسابقه ای بدون طلسم و باطل السحر شروع شود.

 این سوژه آنقدر تکرار که نخ‌نما شده و حوصله همه را سر می برد . خیل عظیمی از مربیان و بازیکنان و مدیران که عکس و فیلم شان هنگام ریختن مایع بر زمین روی خط دروازه لو رفته و دیگر ماجرا به حالت جوک درآمده اما کماکان اجرا می شود.

 هر میزبانی قبل از شروع بازی های لیگ به خود اجازه می دهد که از امتیاز میزبانی استفاده و ادرار کودک نابالغ را مقابل دروازه خودی بریزد تا طلسم جادوگر شان عمل کند.

 تیم مقابل نیز از جادوگر خودش باطل سحر گرفته که یکی از بوقچی ها یا تدارکات مسئول استفاده از آن می شود.

هر بار هم که مربی یا بازیکن یا مدیری روی خط تلویزیون یا رسانه ها می آید ، خیلی راحت به اسم  اعتقادات از کنار این فاجعه می گذرد ، غافل از اینکه بین خرافه با اعتقادات قاعدتاً باید فاصله ای باشد ، فاصله ای به نام عقل ...

منبع: رکنا

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: