پایگاه خبری خانه فوتبال:

مدتی قبل مرد میانسالی قدم در اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت گذاشت و از ناپدید شدن خواهر 70 ساله‌اش خبر داد. او گفت: خواهرم به تنهایی زندگی می‌‌کند ولی اغلب با دوستانش یا تورهای مسافرتی یکی دو هفته به سفر می‌‌رفت و ما به نبودنش عادت داشتیم اما این بار غیبتش خیلی طولانی شد و هیچ خبری هم از او نداشتیم. تلفن همراهش نیز خاموش است و خیلی نگران خواهرم هستم.

با شکایت مرد میانسال، به دستور بازپرس عظیم سهرابی تحقیقات برای یافتن زن ثروتمند آغاز شد. باتوجه به اینکه پیرزن وضع مالی خوبی داشت، احتمال اینکه حادثه‌ای برایش رخ داده باشد، قوت گرفت. در ادامه بررسی‌ها کارآگاهان دریافتند زن سالخورده از مدتی قبل مرد جوانی را به عنوان مباشر استخدام کرده و این مرد کارهای اداری وی را انجام می‌‌داده است.

از سوی دیگر معلوم شد روزی که پیرزن ناپدید شده ، با مباشرش قرار ملاقات داشته تا همراه او برای رسیدگی به کارهای اداری املاکش به شهریار برود. بدین ترتیب کارآگاهان جنایی به سراغ مرد جوان رفتند.

 مدارکی علیه متهم

وی در تحقیقات اولیه گفت: مدت‌هاست که برای این زن کار می‌‌کنم و از آنجایی که سن و سالی از او گذشته، کارهای اداری و متفرقه‌اش را من انجام می‌‌دادم. روز حادثه با او قرار داشتم، اما شب قبل تماس گرفت و قرار را کنسل کرد. من هم دیگر به سراغ او نرفتم و دنبال کار دیگری رفتم و از آن به بعد هم بی‌خبرم.

در حالی که مرد جوان چنین ادعایی داشت، اما بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل سکونت پیرزن نشان داد که او روز حادثه سوار بر خودروی مرد مباشر شده است.

 با به دست آمدن سرنخ‌‌ها و مدارکی که نشان می‌‌داد مرد جوان در ناپدید شدن پیرزن نقش دارد، بار دیگر تحقیقات از او آغاز شد.

پس از گذشت چند روز مرد جوان که کتمان را بی نتیجه و از طرفی خود را در برابر مدارک و شواهد مستند پلیسی می‌‌دید، لب به اعتراف گشود و گفت: پیرزن کشته شده اما من قاتل او نیستم.

روز حادثه به همراه همسرم به دنبال وی رفتیم تا با هم به شهریار برویم و کارهای اداری باغی را که در آنجا داشت، انجام دهیم. بین راه به او گفتم زمانی که شما این باغ‌ها را خریدی، زمینی خشک و بی آب و علف بود با تلاش‌های من بود که زمین بایر و بی دار و درخت به باغ تبدیل شد. اما شما این تلاش‌های مرا نمی‌بینی و قدر زحماتم را نمی‌دانی.

می‌‌خواستم به او بفهمانم که باید پول و دستمزد بیشتری به من بدهد اما گوشش به حرف‌های من بدهکار نبود. می‌‌خواستم که برای من هم سهمی در نظر بگیرد و بخشی از باغ را به نام من کند.

متهم جوان گفت: اما اصلاً حرف‌های من برای او معنایی نداشت. در میان راه در کنار بزرگراه توقف کردم تا آب بخرم. همسرم و پیرزن روی صندلی عقب نشسته بودند. خریدن آب خیلی زمان زیادی طول نکشید، اما وقتی برگشتم با جسد پیرزن کنار جدول بزرگراه مواجه شدم. همسرم رنگ به چهره نداشت و از ترس و هراس به خود می‌‌لرزید،پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت هلش دادم که سرش به جدول خورد.

از دیدن این صحنه شوکه شده بودم، به قدری ترسیده بودیم که نمی‌دانستیم چکار کنیم. پیرزن مرده و همسرم قاتل شده بود. جسد را داخل خودرو گذاشته و به راه افتادیم، به سمت رباط کریم رفتیم و در بیابان‌های آنجا، جنازه را به آتش کشیدیم.

با اعترافات مرد جوان، به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت همسر مرد مباشر بازداشت شد.

زن جوان گفت: زمانی که شوهرم برای خرید آب خودرو را ترک کرد، با پیرزن در رابطه با باغ صحبت کردم تا شاید بتوانم او را راضی کنم که حق شوهرم را بدهد. اما او به من فحاشی کرد بعد هم در حالی که مدام ناسزا می‌‌گفت، در خودرو را باز کرد تا پیاده شود. من که از حرف‌ها و رفتارش عصبانی شده بودم او را هل دادم اما ناگهان تعادلش را از دست داد و سرش به جدول خیابان برخورد کرد و از هوش رفت.

در ادامه کارآگاهان با کمک متهمان به محل آتش زدن جسد مقتول رفته و جنازه نیز کشف شد.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: