پایگاه خبری خانه فوتبال:

حادثه خبر نمی کند.حادثه همیشه شوکه کننده و ناگوار است.حادثه تلخ و ناخواسته است.حادثه همچون بلایی خانواده ای را نابود می کند.حادثه طبعات سنگینی به همراه دارد.

حادثه تیراندازی‌های خونین خواستگار عصبی در داروخانه

خواستگار عصبی پس از آن که نتوانست به دختر مورد علاقه‌اش برسد، ابتدا به محل کار وی رفت و یا شلیک گلوله دو نفر را مجروح و سپس پدردختر را مورد هدف قرار داد.

فرمانده انتظامی شهرستان ری از دستگیری عامل تیراندازی منجر به مجروحیت ۳ تن در شهرستان ری خبر داد و گفت: صحنه جرم با حضور متهم بازسازی شد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ری، سرهنگ محمد قاسم طرحانی با اشاره به دستگیری متهم اظهار داشت: هفدهم مهرماه سال جاری، وقوع 2 فقره تیراندازی توسط یک مرد جوان و مجروحیت 3 نفر از شهروندان در شهرستان ری، موضوع رسیدگی به پرونده در دستور کار تیمی زبده از ماموران پلیس امنیت قرار گرفت.

وی افزود؛ بنابر حساسیت موضوع، مأموران خیلی زود راهی صحنه‌های جرم شدند و با آغاز تحقیقات میدانی پی‌بردند، متهم برای صحبت کردن با دختر مورد علاقه‌اش وارد محل کار او در داروخانه‌ شده که کارکنان این داروخانه مانع از این کار شده‌اند.

فرمانده انتظامی شهرستان ری تصریح کرد: در ادامه پسر جوان با اسلحه خود شروع به تیراندازی‌های خونین در داروخانه کرده که در این تیراندازی ها 2 نفر در داروخانه مجروح می‌شوند.

وی با بیان اینکه متهم پس از این حادثه به سراغ پدر دختر جوان در محله دولت آباد رفته و وی را نیز از ناحیه پا هدف گلوله قرار داده است، متذکر شد: ماموران پلیس امنیت در نخستین گام با تجزیه و تحلیل‌های اطلاعاتی گسترده متوجه شدند، متهم قصد دارد خیلی زود کشور را به صورت غیرقانونی ترک کند که همین سرنخ کافی بود تا پسر جوان در یک قدمی بازداشت قرار بگیرد.

سرهنگ طرهانی ادامه داد: تحقیقات در رابطه با این پرونده ادامه داشت تا اینکه  با روش‌های کشف نوین جرم و رصدهای اطلاعاتی مشخص شد، متهم پس از تلاش‌های نافرجام خود جهت فرار از مرز، مأموران وی را در کوتاه‌ترین زمان ممکن با هماهنگی‌های لازم قضایی طی یک عملیات غافلگیرانه در شهرری دستگیر کردند.

رئیس پلیس شهرستان ری با بیان اینکه متهم سابقه دار بوده و در گذشته مرتکب قتل شده که با پرداخت دیه از قصاص رها شده است،  عنوان کرد: متهم پس از انتقال به اداره پلیس اطلاعات هدف تحقیقات قرار گرفت و در همان بازجویی‌های اولیه به جرم خود مبنی بر  تیراندازی با سلاح گرم اعتراف کرد.

وی در پایان با بیان اینکه از متهم یک سلاح کلت کمری و 2 خشاب به همراه 81 تیرجنگی کشف شده است، خاطرنشان کرد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضایی متهم برای کشف جرائم احتمالی و روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار ماموران پلیس اطلاعات شهرستان ری قرار گرفت.

گفتنی است پس از انجام هماهنگی‌های لازم ماموران جهت بازسازی صحنه به محل وقوع جرم اعزام و بازسازی صحنه انجام ش که در پایان متهم ابراز پشیمانی کرد و شهروندان با حضور در محل از اقدام قاطعانه پلیس با برهم زنندگان نظم عمومی تقدیر و تشکر کردند./ تسنیم

حادثه قتل زن شوهردار و مرد شیطان‌ صفت

 منیر صدایش می‌کرد، نامی هر چند ناتمام اما نمادی از عاشقی را برایش تداعی می‌کرد. صدایی آشنا و دوست داشتنی که هر بار آن را می‌شنید از مشکلاتی که در زندگی مشترک با همسرش داشت، دورتر می‌شد.

۵ سالی بود که خیانت به شوهرش را کلید زد و رابطه نامشروع و شیطانی شان آغاز شد. همان زمانی که منیره برای کمک به اقتصاد خانواده از یک سو و بیشتر فرار از مشاجره و درگیری با همسرش، در کنار کار خیاطی، به جابه جایی دانش‌آموزان در سرویس مدرسه مشغول شد.

حادثه

حادثه / لو رفتن رابطه پنهانی

همسر و مرد مورد علاقه‌اش هر دو کارگر بودند و در شیفت‌هایی که یکی مشغول به کار و دیگری بیکار بود، با مرتضی همراه می‌شد تا از زندگی مشترکش فاصله بگیرد و وارد دنیایی به ظاهر عاشقانه شود که دنیای پوچ بیش نبود. این ارتباط البته یک بار با حضور مرتضی در کنار منیره در خانه، برملا شد و این رابطه ۲ سال و نیم قطع شد.

منیره که برخوردهای همسر و پدرش را پیش‌بینی می‌کرد، پیگیر این ارتباط نبود و سیم کارتی که با مرتضی در ارتباط بود را شکست اما مرتضی دست بردار نبود. بعد از این مدت دوباره سر و کله‌اش پیدا شد. منیره اصرار به پایان ارتباط داشت و مرتضی مصر به ادامه آن بود اما دوباره لغزش منیره شروع شد. و این بار دختر و پسر نوجوانش در جریان این رابطه قرار گرفتند.

اما ترس از برملا شدن این رابطه شوم باعث ‌شد که این بار کمی تأمل کند و بر سر اتمام رابطه، وارد بحث شود. این را محتوای پیامک‌هایی که بازپرس ویژه قتل در اختیار داشت، نشان می‌دهد.

حادثه/ پیشنهاد قتل شوهر

سرانجام رابطه به تصمیم به فرار ختم شد. دخترش هم از رفتارها و آسیب‌های جسمی و روحی که از پدر می‌دید، رنج می‌برد و قصد فرار از خانه را داشت. منیره فرزندانش را بسیار دوست داشت و حاضر به فرار با مرتضی نشد تا اینکه مرتضی نقشه قتل همسر منیره را کشید.

در پیام‌هایی که بین آنها رد و بدل شده، منیره از انجام این کار اظهار ناتوانی کرده اما مرتضی اصرار داشته که کار سختی نیست و او می‌تواند تنها نظاره گر  باشد و کار را خودش انجام می‌دهد فقط از منیره می‌خواهد که شب چند قرص خواب آور داخل غذای همسرش بیندازد.

منیره داروها را تهیه می‌کند اما با سرچ در گوگل متوجه می‌شود که این قرص‌ها تأثیر چندانی بر بیهوشی ندارد، موضوع را با مرتضی در میان می‌گذارد و او هم داروهای جدیدی تهیه کرده و به منیره می‌رساند.

شوهر منیره شب غذایش را همراه با داروهای خواب آور حل شده، می‌خورد اما همان‌طور که منیره حدس زده بود چندان بیهوش نمی‌شود. از این رو صبح که مرتضی وارد خانه می‌شود با وی گلاویز می‌شود.

حادثه / پیامک در صحنه قتل

مرتضی طی پیامکی از منیره می‌خواهد که طناب را به دستش برساند، منیره برای مرتضی طناب می‌رساند و قاتل طناب را دور گردن او می‌پیچد و خفه‌اش می‌کند. جسد را به بیابان‌های اطراف شهر می‌برند و می‌سوزانند. پرونده جنایی با اعلام مفقود شدن همسر تشکیل می‌شود. اولین مظنون‌ها اهالی خانه بویژه همسرش هستند و طولی نمی‌کشد که این نقشه بر ملا شده و منیره و مرتضی دستگیر می‌شوند.

حادثه / گردن گرفتن قتل

منیره با تصوری که از عشق مرتضی به خودش داشته، قتل را گردن می‌گیرد. بازجویی‌ها ادامه می‌یابد اما بررسی پیامک‌ها بویژه پیامک مربوط به آوردن طناب برای مرتضی نشان می‌دهد که منیره در صحنه حضور نداشته است. دوری فرزندان و واقع بینی منیره بعد از گذراندن مدتی محکومیت در زندان یزد، او را به اقرار وا می‌دارد و طی نامه‌ای به بازپرس قتل ماجرا را بیان می‌کند و در پایان تأکید می‌کند که در انداختن طناب به گردن همسر و خفه کردن او نقشی نداشته است.

پرونده وارد فاز جدیدی می‌شود. حمیدرضا جلیلی، بازپرس ویژه قتل او را به دادسرا فرا می‌خواند. زن جوان اما رنجور با دست بند وارد اتاق بازرس می‌شود و لب به اقرار می‌گشاید. بر لبش خنده‌های تلخی است که با یادآوری اتفاقات باز هم نمایان می‌شود. بااجازه بازپرس وارد زندگی شخصی‌اش می‌شوم و منیره نیز اجازه می‌دهد که پرونده را بازتر و رسانه‌ای کنیم.

حادثه / نشستن اجباری پای سفره عقد

۱۶ سال مرا کشت. کارگر یکی از کارخانه‌های یزد بود و همه زندگی‌اش بجز ساعاتی که در محل کار بود، به مشاجره، بحث و کتک زدن من و فرزندانم سپری می‌شد. ۱۹ سال داشتم که به اصرار پدرم با فردی ازدواج کردم که ۱۱ سال از خودم بزرگتر بود. هم از اقوام و هم از دوستان نزدیک برادرم بود و به خانه ما رفت و آمد داشت و حتی از نوه عمویم که در خانه ما خیاطی یاد می‌گرفت، خوشش می‌آمد و بارها اقرار کرده بود، عاشقش است.

نمی دانم چطور شد که پدرم اصرار به ازدواج ما داشت. وقتی با مقاومت من روبه‌رو شد به من اتهام زدند که با کسی رابطه دارم اما این موضوع در خانه ما تکراری بود. خواهرم که ۵/۵ سال از من بزرگتر است هم به همین شیوه قربانی ازدواج اجباری شده بود. برادر دیگرم هم که ۳ سال از من بزرگتر است با همین رفتارهای پدرم، بعد از ازدواج با دخترخاله‌ام مجبور به طلاق وی و ازدواج مجدد با دختری شد که پدرم برایش انتخاب کرد.

این اتفاقات حتی مادرم را به خودکشی واداشت که ناموفق بود اما رفتارهای پدرم که راننده بیابان بود، تغییری نداشت. گفته بود که این تصمیم آخر اوست وگرنه به زور وارد عمل می‌شود. شناسنامه‌ام را برای تعیین آزمایش و قرار عقد به دفترخانه ازدواج داده بود.

چشمم را که باز کردم دیدم به ازدواج مردی درآمده‌ام که هیچ علاقه‌ای به وی ندارم اما با این حال تلاش کردم که با جبر روزگار کنار بیایم و زندگی‌ام را بسازم. خیاط ماهری بودم و درآمد خوبی داشتم، برخوردهای همسر از لحاظ جسمی و روحی باعث می‌شد که بیشترین ساعات روز را در اتاق بالای خانه به خیاطی مشغول باشم.

از طرف دیگر فحاشی‌ها و کتک زدن‌های شوهرم من و فرزندانم را عاصی کرده بود و من برای اینکه کمتر در معرض برخورد با او قرار بگیرم بیشتر خیاطی می‌کردم و حتی سرویس مدرسه را نیز به عهده گرفتم.

در این بین، زمانی که برای تعمیر ماشینم به یک تعمیرگاه مراجعه کردم، با مرتضی آشنا شده و با لغزشی که داشتم، با وی وارد رابطه شدم.

اینها گفته‌های منیره از شروع رابطه‌ای به ظاهر عاشقانه اما گناه آلود و فرصت طلبانه است که به پشت میله‌های زندان ختم شد. این ارتباط ۸ ماهی با گشت وگذار در شهر با خودرو ادامه داشت و سرانجام به رفت و آمد به خانه منیره ختم شد.

اما وارد شدن مرتضی به حریم خانه منیره، روند تلخ‌تری به این رابطه بخشید. روزی که همسر منیره با ورود به خانه، مرد دیگری را در خانه خود مشاهده کرد، منیره مرگ را در پیش روی خود دید.

همه کمک کردند تا شوهرش تصور رابطه بین منیره و مرتضی را از سر بیرون کند و منیره رابطه‌اش را قطع کرد.

حادثه / شروع مجدد رابطه با تداوم کمبودها

اما مجدد این رابطه آغاز شد که سرانجامی جز پشیمانی و برملا شدن رابطه به ظاهر عاشقانه اما پوچ نداشت. بازپرس قتل ماجرا را از ابتدای ارتباط‌های منیره و مرتضی دنبال کرده بود و همه بر اصرار مرتضی به ادامه رابطه و تأکید منیره به پایان دادن آن ختم می‌شد.

حادثه / عشق دوم مرتضی

نقشه قتل را مرتضی کشید؛ همان‌طور که ۳ روز بعد از قتل همسر منیره، برای قتل شوهر یکی دیگر از طعمه‌های روابط به ظاهر عاطفی خود نقشه کشیده بود. منیره آن زن را می‌شناخت و نامش را از مرتضی شنیده بود و با این پاسخ مواجه شده بود که با محکم شدن رابطه‌شان، او را دست به سر خواهد کرد اما با شنیدن متن پیامک برق از سرش پرید.

در این پیامک مرتضی به زن آسیب دیده دیگری تأکید کرده بود که برای تداوم رابطه باید همسرش را از سر راه بردارد و با هم فرار کنند. همان ادعایی که برای ادامه رابطه با منیره داشت.

حادثه / جلوگیری از دیدار فرزندان مقتول با مادرشان

از بهمن ماه سال گذشته دستگیر شدم. هر چهارشنبه منتظر دیدار فرزندانم هستم اما خانواده همسرم از ملاقات فرزندانم جلوگیری می‌کنند و حتی ارتباط تلفنی کوتاهی هم که با آنها دارم تحت کنترل است و به فحاشی خانواده او ختم می‌شود.

پدرم بارها و بارها به من سر می‌زند و با اظهار پشیمانی که در چشمانش موج می‌زند جویای احوالم هست و اینکه تلاش می‌کند از زندان آزاد شوم اما نمی‌داند که این وضعیت بیشتر نتیجه همان رفتارهایی است که در گذشته داشته است.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: