پایگاه خبری خانه فوتبال:

قتل هولناک یک مرد.قتل آمار به نسبت بالایی دارد.قتل وحشتناک توسط مرد شیطان صفت. قتل به دلیل عجیبی بود. قتل راز تلخی دارد.

قتل شوهر به خاطر یک عشق قدیمی

بیتا ۳۸ ساله مدت‌ها بود که به اختلافات خانوادگی دامن می‌زد تا از شوهر۵۸ ساله‌اش طلاق بگیرد. او قبل از آنکه با مرد نگون بخت ازدواج کند، از ازدواج اولش شکست خورده بود و بعد از آن با یکی از اقوام نزدیکش ارتباط داشت تا اینکه قربانی به خواستگاری‌اش آمد و برخلاف میل باطنی‌اش پای سفره عقد نشست و زندگی مشترک خود را با او آغاز کرد.
این درحالی بود که فرشاد دست‌بردار نبود و همچنان سعی داشت به ارتباط پنهانی خود با او ادامه دهد؛ تا اینکه در مهرماه سال گذشته مشاجره لفظی بین بیتا و شوهرش اوج گرفت و کار به جایی کشید که همسرش با کمربند به جانش افتاد و او را به باد کتک گرفت.

ساعتی بعد بیتا با صدای گریان با فرشاد تماس گرفت و ماجرای کتک خوردنش را به وی منتقل کرد. ارتباط بین این ۲ نفر از فضای مجازی به دیداری تبدیل شد. از طرفی هم خشونت کلامی و فیزیکی همسر بیتا باعث شده بود که اختلافات خانوادگی بین آنها شدت بگیرد.

بیتا برای آنکه از کتک خوردن‌های همسرش خلاص شود، برای رسیدن به خواسته‌اش به هر ترفندی متوسل می‌شد تا اینکه برای بار چندم ماجرای کتک خوردن از همسرش را با فرشاد در میان گذاشت. افکار پلیدی ذهن او را درگیر کرده بود؛ نقشه کشید که فرشاد همسرش را بی‌سروصدا گوش مالی دهد.

بیتا با حرف‌هایش توانسته بود فرشاد ۴۸ ساله را وارد ماجرای خطرناکی کند و جان همسرش را بگیرد و کودکی را از داشتن پدر محروم کند، بالاخره طراحی این نقشه هولناک به پایان رسید و فرشاد برای خرید چاقو به بازار رفت؛ طولی نکشید که مقدمات این جنایت وحشتناک فراهم شد.

مهرماه سال گذشته بود که فرشاد با مراد تماس تلفنی گرفت و با او قرار ملاقات گذاشت و همزمان به بهانه اینکه با همسر یکی از اقوامش قرار ملاقات دارد، از دوستش وحید۲۳ ساله خواست که با موتورسیکلت وی را به سر قرار ببرد. مراد هم بی‌خبر از حادثه تلخی که انتظارش را می‌کشد، بی‌درنگ از خانه بیرون زد و به سمت محل قرار حرکت کرد.

عقربه‌ها ساعت ۱۱ شب را نشان می‌داد. فرشاد وقتی آنجا رسید و همه چیز را آماده دید، اجرای جنایت خونینش را آغاز کرد. او که کلاه کاسکت در سرداشت و خون جلوی چشمانش را گرفته بود به محض دیدن مراد به سمتش حمله‌ور شد و چاقو را از جیبش درآورد و بدون هیچ مقدمه‌ای به جانش افتاد وضرباتی را به او وارد کرد.

مرد نگون‌بخت غرق درخون و نقش برزمین شد. مرد موتورسوار که غافلگیر شده بود، از برخورد خشونت‌آمیز فرشاد بهت زده شد. دقایقی بعد وقتی انگیزه وی را از جنایت خونین جویا شد، فرشاد گفت: قربانی، همسر یکی از اقوام نزدیکم است. خیلی او را اذیت کرده بود. قصد کشتنش را نداشتم، خواستم گوشمالی به او بدهم اما دریک لحظه کنترل عصبی خود را از دست دادم و با چاقو به جانش افتادم.

سپس عامل اصلی جنایت به همراه پسر جوان با موتورسیکلت درحالی از محل فرار کردند که نمی‌دانستند دوربین مداربسته، محل جنایت خونین را به ثبت رسانده است. ساعتی بعد رهگذران وقتی با جسد غرق درخون مردی روبه‌روشدند خیلی زود ماجرای قتل را به پلیس ۱۱۰ گزارش دادند.

با ورود پلیس به صحنه جنایت و دستور مقام قضایی پیکر بی‌جان قربانی به پزشکی قانونی انتقال یافت، همزمان مشخص شد که جسد متعلق به مرد ۵۸ ساله‌ای به نام مراد  و ساکن کوچصفهان است.

ثبت لحظه جنایت خونین توسط دوربین مداربسته

بدین ترتیب به دستور بازپرس ویژه قتل، تیمی از کارآگاهان پلیس مأموریت یافتند تا تحقیقاتی را برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت خونین آغاز کنند. کارآگاهان درهمان تحقیقات اولیه دوربین‌های مداربسته محدوده جنایت را مورد بازبینی قراردادند، پی بردند که دوربین مداربسته لحظه جنایت را ثبت کرده است. همین سرنخ کافی بود که پلیس دریک قدمی عاملان این جنایت قرار بگیرد. بنابراین ابتدا صاحب موتورسیکلت احضار و تحت بازجویی قرار گرفت.

مرد جوان وقتی دید که دستشان برای پلیس روشده است و راز جنایت دوستش را افشا شده دید به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت که فرشاد با چاقو مراد را به قتل رسانده است. به دنبال اعتراف پسر جوان خیلی زود فرشاد شناسایی و دستگیر شد.

این مرد وقتی دید که هیچ راه انکاری ندارد، قتل مراد را به گردن گرفت و گفت: از آنجایی که بیتا حدود ۱۰ سال پیش از ازدواج اولش شکست خورده بود و با من ارتباط داشت، وقتی دیدم که معیارهایمان به هم نزدیک است، به خواستگاری‌اش رفتم اما خانواده‌اش با ازدواج ما مخالفت کردند تا اینکه مراد که با او ۲۰ سال اختلاف سنی داشت به خواستگاری‌اش آمد و با او ازدواج کرد.

متهم به قتل ادامه داد: بیتا وقتی زندگی مشترکش را با مراد آغاز کرد تلفنی و از طریق فضای مجازی با من هرازگاهی در ارتباط بود و از سختی‌های زندگی‌اش می‌گفت. با توجه به اینکه مراد نیز از همسر اولش صاحب فرزند بود، همیشه بیتا می‌گفت که همسرش به بهانه‌های مختلف آنها را اذیت می‌کند. این درحالی بود که ۸ سال از زندگی مشترک آنها گذشته بود و بیتا مدعی بود که در این ۸ سال یک روز خوش به خود ندیده است.

فرشاد در ادامه اعترافش گفت: حرف‌های بیتا بشدت مرا تحت تأثیر قرارداد و با مراد قرار گذاشتم. وقتی آمد با چاقو به جانش افتادم. آن لحظه عصبانی بودم و نمی‌دانستم دست به چه جنایتی زدم اما اکنون بشدت پشیمان هستم و تقاضای عفو و بخشش دارم.

بنابراین گزارش از سوی بازپرس، پرونده این جنایت هولناک با صدورکیفرخواست به دادگاه کیفری استان گیلان فرستاده شد، اما دادگاه کیفری پرونده را نقض و خواستار تشکیل پرونده شخصیت برای متهم به قتل از سوی پزشکی قانونی شد.
گفتنی است همسر مقتول از آنجایی که شاکی خصوصی ندارد، آزاد است!

راز کابوس وحشتناک یک قتل که قاتل را پیر کرد

حوادث رکنا: پسری جوان با وسوسه پولدار شدن تاجر فرشی را در بازار کاشان به قتل رساند و 13 سال با کابوس اعدام خواب آشفته داشت.
 به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت ماه سال 88 با وقوع درگیری خونین در بازار فرش کاشان آغاز شد. در  بررسی ها روشن شد صاحب حجره فرش فروشی در بازار در درگیری با چند پسر از ناحیه پا به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.

با اعلام  درگیری، ماموران رهسپار محل شدند و به پرس و جو از شاهدان پرداختند. در این میان از بیمارستان خبر رسید صاحب حجره فرش فروشی به نام کریم به خاطر بریدگی سفید ران و خونریزی شدید تسلیم مرگ شده است.

با مرگ مرد بازاری ماموران به ردیابی عامل جنایت پرداختند و در نخستین گام از تحقیقات فیلم دوربین های مداربسته را بررسی کردند .با تکمیل تحقیقات پسر 18ساله به نام سامان شناسایی و بازداشت شد.

اعتراف به قتل مرد بازاری

سامان در بازجویی ها گفت:من و  چند نفر از همکلاسی هایم که  در مقطع پیش دانشگاهی درس می خوانیم یک  دسته چک جعلی را از یک مرد خریدیم و وسوسه شدیم تا با خرج کردن چک ها برای خودمان پولی پس انداز کنیم. ما  تصمیم گرفتیم به کاشان برویم و از بازار فرش کاشان خرید کنیم و سپس به تهران برگردیم تا پلیس نتواند براحتی رد ما را پیدا کند.

وی ادامه داد: ما آن روز به بازار فرش کاشان رفتیم و با چک های جعلی چند تخته فرش خریدیم اما یکباره کریم چک ها را بررسی کرد و به جعلی بودن آنها پی برد. او  شروع به سر و صدا کرد. من که ترسیده بودم  با چاقویی که در جیبم بود ضربه ای به پای او زدم تا بتوانیم فرار کنیم.وقتی صاحب فرش فروشی روی زمین افتاد من و دوستانم فرار کردیم و به تهران برگشتیم  اما حدود  48 ساعت بعد هم در تهران دستگیر شدیم.

سامان به بازسازی صحنه جرم پرداخت و دردادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در  ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.

سپس سامان به دفاع پرداخت و  گفت: باور کنید من اصلا  قصد کشتن کریم را نداشتم. ما رفته بودیم تا با چک های جعلی پولی به دست بیاوریم اما از بخت بد با مرد فرش فروش درگیر شدم. من می خواستم پولی به دست بیاورم تا پدر و مادرم متوجه شوند من بزرگ شده ام و می توانم روی پای خودم بایستم. آن روز وقتی صاحب فرش فروشی فهمید که چک ها جعلی است ترسیدم .من  فقط می خواستم به هر قیمتی که شده از حجره او خارج شوم اما کریم مانع خروجم شد.او با صدای بلند فحاشی کرد و می خواست  همسایه ها را با خبر کند تا ما را به پلیس تحویل دهد. به همین خاطر و از ترسم چاقو را به پای او زدم  تا فرار کنم. من اصلا  نمی دانستم  ضربه چاقو به پا می تواند باعث مرگ کسی شود.

در پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و سامان را به قصاص و به خاطر اقدام به سرقت به جریمه نقدی و تبعید به شهر دیگری محکوم کردند.

حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.

بخشش پای چوبه دار

سامان تا چوبه دار فاصله زیادی نداشت که با گذشت حدود 13سال از جنایت  و با پادرمیانی ریش سفیدان توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب  کند و به زندگی برگردد.

وی از جنبه عمومی جرم  در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در این جلسه سامان که حالا 31 سال دارد اشک پشیمانی ریخت و گفت: در این 13 سال زندگی خانواده ام نابود شد. مادرم به بیماری سرطان مبتلا و پدرم زمین گیر شد. پدرم خانه ای را که همه دارایی اش بود فروخت تا توانست رضایت اولیای دم را جلب کند. من در این مدت  3 بار تا چوبه دار رفتم و  مرگ را با چشمانم دیدم. باور کنید به اندازه کافی تنبیه شده ام و دیگر تحمل تبعید را ندارم.

وی ادامه داد: من 31 سال دارم اما  همه فکر می کنند یک مرد 50ساله هستم. تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوید تا سر زندگی برگردم و گذشته را برای خانواده ام جبران کنم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به رضایت اولیای دم و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی وی را به 10سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند . قضات همچنین با توجه به پشیمانی وی ،حکم تبعید او را لغو کردند تا بزودی آزاد شود.

قتل

لحظه آتش زدن و قتل دختر جوان در خودرو 

در یکی از محلات جنوبی تهران مردی اقدام به آتش زدن زنی سوار بر خودرو کرده که اعلام شده وی خواهر مرد بوده است.
این گزارش که به دست بازپرس دادسرای محلاتی رسیده گویای آن است که "الهام" در خودرو به دست برادرش دچار سوختگی می شود و بر این اساس به بیمارستان منتقل می شود اما اقدامات درمانی به نجات دختر جوان کمک نکرده و در نهایت جان می بازد.بدین ترتیب پرونده وارد مرحله قتل می شود و رسیدگی به آن در دستور کار دادسرای جنایی تهران قرار می گیرد. اکنون رسیدگی به این پرونده در دستور کار محمد وهابی، بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفته و به زودی بازجویی از متهم آغاز می شود تا ابعاد پنهان ماجرا روشن شود.

راز قتل زن دوم به دست مرد زن باز

باشگاه خبرنگاران| مرد جوان که زن دومش را به خاطر رابطه پنهانی با یک زن دیگر کشته بود با حکم قضایی به قصاص محکوم شد.
رسیدگی به این پرونده از ۲۱ اسفند ماه سال ۹۹ آغاز شد. مرد جوانی به نام بهنام به پلیس آگاهی پاکدشت رفت و از ناپدید شدن همسر ۳۵ ساله اش به نام شقایق خبر داد.
وی گفت: من چند سال قبل از زن اولم جدا شدم و سرپرستی فرزندم را هم به او سپردم. ۲ سالی است که با شقایق ازدواج کرده ام. او دیروز از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت.
 با این شکایت تحقیق برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و ماموران به اختلاف‌های دنباله دار بهنام و همسرش پی بردند. به این ترتیب بهنام تحت بازجویی قرار گرفت و این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد.
وی گفت:من و شقایق سوار بر ماشین بیرون رفته بودیم که با هم درگیر شدیم. در میدان اصلی پاکدشت او گفت حالش بد شده و از من خواست تا ماشین را متوقف کنم. او از ماشین پیاده شد و رفت و دیگر به خانه بازنگشت.
در حالی که ماموران ردی از زن جوان پیدا نکرده بودند در سومین روز از ناپدید شدن شقایق، بهنام لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد.
مرد جوان گفت: مدتی بود با دختر جوانی آشنا شده بودم. اما شقایق به این ماجرا پی برد. سر همین موضوع مدام با هم درگیر بودیم. شقایق زن دوم بود و گمان می‌کرد می‌خواهم زن سوم بگیرم. به همین خاطر مدام تماس‌های تلفنی مرا چک می‌کرد.
این مرد در تشریح جزییات جنایت گفت: آخرین بار وقتی دعوا میان ما بالا گرفت با دستانم گلو او را فشار دادم. وقتی نیمه جان روی زمین افتاد شالی را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. من جسد را لای پتو پیچیدم و در صندوق عقب پرایدم گذاشتم. سپس آن را در گودالی در شریف آباد دفن کردم و به خانه برگشتم.

به دنبال اعتراف‌های این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای وی کیفرخواست صادر شده و پرونده اش به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت؟

در ابتدای جلسه دادگاه، مادر شقایق که تنها، ولی دم بود در جایگاه ویژه ایستاد و برای داماد سابقش حکم قصاص خواست.

 وی گفت: دخترم زن خوبی بود. اما بهنام جواب خوبی‌های دخترم را با قتل او پاسخ داد. من به هیچ قیمتی رضایت نمی‌دهم و حاضرم تفاضل دیه را بپردازم تا دامادم قصاص شود.

 این پیرزن ادامه داد: یک روز بعد از اینکه بهنام ناپدید شدن دخترم را خبر داده بود او دنبال پسرم آمد تا باهم به دنبال شقایق بگردند. او یک شبانه روز همراه پسرم در حاشیه پاکدشت دنبال دخترم گشتند. او با این رفتارش میخواست پلیس را گمراه کند.

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.

وی گفت: قبول دارم شقایق زن خوب و مهربانی بود. من اشتباه بزرگی مرتکب شدم. من می‌خواستم رابطه پنهانی ام با زن جوان را پنهان کنم، اما وقتی شقایق به این رابطه پی برده بود دست بردار نبود و مدام دعوا راه می‌انداخت. به همین خاطر آخرین بار وقتی دعوا میان ما بالا گرفت در اوج عصبانیت او را خفه کردم.

قاضی پرسید:چرا جسد را در گودالی در شریف‌آباد دفن کردی؟

که متهم پاسخ داد: من چند بار وقتی سوار بر ماشین از شریف آباد عبور کرده بودم گودال‌های حاشیه شریف آباد را دیده بودم. چند بار پیش خودم فکر کردم خوب است اگر شقایق را کشتم جسد او را اینجا دفن کنم. به همین خاطر وقتی او را کشتم جسد را به شریف آباد بردم.

 با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند.

قتل هولناک همسر خانم دکتر توسط بیمار عاشق

مردی که پس از چند جلسه مشاوره با یک خانم دکتر روانشناس شوهر او را با شلیک گلوله کشته، ادعا کرد که که او کافر بوده است.

رسیدگی به این پرونده از صبح ۹ خرداد ماه سال ۱۴۰۰ به‌دنبال کشته شدن مرد ۴۵ ساله‌ای به نام افشین آغاز شد. شواهد نشان می‌داد این مرد که مهندس بود قصد رفتن به محل کارش را داشته که هدف شلیک یک ناشناس قرار گرفته و در خون غلتید.

بدین ترتیب جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران برای افشای راز جنایت به تکاپو افتادند. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بازجویی از همسر قربانی به نام مریم که دکتر روانشناس بود پرداخت و به اختلاف‌های دنباله‌دار وی با همسرش پی برد. 

با افشای این ماجرا مأموران به بررسی فهرست مکالمات تلفنی خانم دکتر پرداختند و به تماس‌های مکرر یکی از بیمارانش به نام رامین با وی مشکوک شدند. به این ترتیب رامین ۳۵ ساله که از مراجعان مطب خانم دکتر بود، بازداشت شد و به قتل افشین اعتراف کرد.

​اعتراف به جنایت

رامین گفت: ۸ سال است با همسرم ازدواج کرده‌ام و یک پسر ۷ساله دارم. اما همیشه با همسرم اختلاف داشتم. مدتی بود به افسردگی مبتلا شده بودم. به همین خاطر به پیشنهاد یکی از دوستانم پیش دکتر روانشناس رفتم. من و همسرم چندین جلسه از دکتر روانشناس مشاوره گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که نمی‌توانیم این زندگی را با هم ادامه دهیم. به همین خاطر تصمیم به جدایی گرفتیم. در مدتی که با خانم دکتر مشاوره می‌کردم او همیشه می‌گفت از زندگی‌اش راضی است. اما یک بار حقیقت زندگی‌اش را برایم برملا کرد. او ‌گفت از زندگی‌اش راضی نیست چون همسرش هیچ اعتقاد مذهبی ندارد.

وی ادامه داد: من از حرف‌های خانم دکتر متوجه شدم همسرش کافر است و ریختن خون او حلال است. به همین خاطر به پیشنهاد خانم دکتر تصمیم به قتل شوهرش گرفتم. مریم گفت صبح زود همسرش به محل کار می‌رود. من هم تفنگ و ۳ تیر جنگی تهیه کردم و مقابل خانه‌شان منتظر ماندم و در فرصتی مناسب به افشین شلیک کردم و گریختم. با اعتراف‌های این مرد، خانم دکتر نیز بازداشت شد اما منکر معاونت در قتل شد.

متهم گفت: رامین یکی از مراجعان به مطب روانشناسی من بود. وقتی یک بار با او درددل کردم و گفتم شوهرم اعتقاد مذهبی ندارد و مرا نیز همیشه به خاطر اعتقادات مذهبی‌ام مورد تمسخر قرار می‌دهد خودش تصمیم به قتل شوهرم گرفت و من از این تصمیم بی‌اطلاع  بودم.

پسر ۲۰ ساله و دختر ۱۰ساله قربانی نیز تأیید کردند پدرشان مرد بدخلقی بوده و با آنها رفتار خوبی نداشته است. آنها اعلام گذشت کردند و گفتند به قاتل پدرشان رضایت می‌دهند. 

افشای رابطه پنهانی

در این میان فاش شد خانم دکتر با مرد جوانی به نام سعید رابطه پنهانی داشته است.

این زن گفت: من و افشین رابطه خوبی با هم نداشتیم. به همین خاطر شرعی از هم جدا شده بودیم و من صیغه یک مرد به نام سعید بودم.

به این ترتیب برای رامین به اتهام قتل و خرید سلاح جنگی و برای مریم به اتهام رابطه پنهانی با مرد غریبه کیفرخواست صادر و پرونده‌شان برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه دو فرزند قربانی اعلام گذشت کردند و گفتند: پدرمان مرد بداخلاقی بود. به همین خاطر پدر و مادرمان رابطه خوبی با هم نداشتند و جدا از هم زندگی می‌کردند.

سپس رامین در جایگاه متهم ایستاد.

وی گفت: وقتی حرف‌های خانم دکتر را درباره شوهرش شنیدم و فهمیدم او کافر است، تصمیم به قتل او گرفتم. قبول دارم مریم مستقیم به من نگفته بود که شوهرش را بکشم اما با حرف‌هایی که درباره رفتار شوهرش زده بود تصمیم به قتل گرفتم. من از قتل پشیمان نیستم چون افشین مستحق مرگ بوده است.

سپس خانم روانشناس که با قرار وثیقه آزاد بود به دفاع ایستاد و گفت: من و افشین قانونی از هم جدا نشده بودیم. به همین خاطر اسم او در شناسنامه‌ام بود اما شرعی از هم جدا شده بودیم و هیچ رابطه‌ای با هم نداشتیم. به همین خاطر صیغه مردی به نام سعید شده بودم. من جرمی مرتکب نشده‌ام.

با این ادعا، قضات دادگاه ادامه جلسه را برای تکمیل تحقیقات به بعد موکول کردند.

راز قتل ناخواسته برادر بد اخلاق

مرد جوان که برادر کوچکش را به خاطر بداخلاقی با خانواده‌اش کشته و راز قتل را پنهان نگه داشته بود در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می‌شود.
رسیدگی به این پرونده از اواخر سال ۱۴۰۰ آغاز شد. بدین ترتیب که مرد ۵۰ ساله‌ای به نام ایرج به پلیس آگاهی تهران رفت و از جنایتی که ۶ ماه قبل رقم زده بود، پرده برداشت.
در این ۶ ماه آرام و قرار ندارم و عذاب وجدان رهایم نمی‌کند. به همین خاطر آمده‌ام تا اعتراف کنم.
 وی در تشریح قتل برادرش گفت: برادر کوچکم سهراب که ۴۴ سال داشت مرد بداخلاقی بود و همیشه با همسر و ۲ دخترش بدخلقی می‌کرد.
زن برادرم چند بار از من کمک خواست و می‌گفت برادرم را نصیحت کنم تا دست از بدرفتاری بردارد. اما گوش سهراب بدهکار نبود و به حرف‌های من اهمیتی نمی‌داد. آخرین بار وقتی به خانه آنها رفته بودم تا با سهراب صحبت کنم، او عصبانی شد و دعوا میان ما بالا گرفت. او می‌گفت این موضوع خانوادگی است و ارتباطی به من ندارد. سهراب در اوج خشم به سمت من حمله‌ور شد و همسرش که شاهد ماجرا بود میله‌ای را از روی زمین برداشت و به سمت برادرم پرتاب کرد. میله به سر برادرم برخورد کرد.

سهراب که عصبانی شده بود می‌خواست همسرش را کتک بزند که مانع او شدم. من دستانم را دور گردن سهراب حلقه کردم و وقتی به خودم آمدم که برادرم مرده بود.

وی ادامه داد: مادر و زن داداشم که می‌دانستند من قصد کشتن او را نداشته‌ام سکوت کردند تا راز قتل پنهان باقی بماند. به همین خاطر من جسد برادرم را در صندوق عقب ماشین گذاشتم و به همراه آنها به یکی از روستاهای غرب تهران که محل تولدم بود، بردم. من به کمک اهالی روستا جسد برادرم را در غسالخانه غسل دادیم و دفن کردیم. من به دروغ به اهالی روستا گفتم برادرم تصادف کرده است. اما بعد از این ماجرا در این مدت عذاب وجدان رهایم نمی‌کند. به همین خاطر تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.

 به‌ دنبال اعترافات این مرد و برای بررسی صحت ادعای وی دستور نبش قبر صادر شد و پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرد.
قتل

ایرج در ادامه تحقیقات گفت: باور کنید من قصد کشتن برادرم را نداشتم. من به خانه آنها رفته بودم تا او را نصیحت کنم. می‌خواستم زندگی بهتری داشته باشد اما او به یکباره عصبانی شد و به سمت من حمله کرد. من پشیمان هستم و حاضرم دیه برادرم را به فرزندان صغیر او بپردازم.

همسر قربانی نیز گفت: برادرشوهرم برای وساطت به خانه‌مان آمده بود اما شوهرم به سمت او حمله کرد. من که ترسیده بودم میله‌ای را به سمت شوهرم پرتاب کردم اما میله ناخواسته به سر او برخورد کرد.همان موقع شوهرم که عصبانی بود به سمت من حمله‌ور شد. او می‌خواست مرا بزند که برادرشوهرم مانع او شد.

به این ترتیب برای ایرج کیفرخواست صادر و پرونده‌اش با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در این میان مادر ایرج اعلام گذشت کرد و رئیس قوه قضائیه نیز پس از بررسی پرونده، از طرف ۲ فرزند صغیر قربانی درخواست دیه را مطرح کرد.

قرار است این مرد بزودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کند. همسر قربانی نیز به اتهام ضربات غیرمنتهی به فوت از خود باید دفاع کند.

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: