پایگاه خبری خانه فوتبال:

قتل دلخراش همه را شوکه کرد.قتل مقوله ترسناک و عجیبی است.قتل آدمی را نابود و خانواده ایی را عزادار میکند.قتل جنبه های مختلفی دارد.قتل هر روز در عین ناباوری بیشتر می شود.

، اوایل خرداد ماه امسال بود که مرد ۵۵ ساله‌ای که وضعیت مالی خوبی هم داشت، سوار بر خودروی پرشیا از خانه‌اش در منطقه شهرری خارج شد و دیگر به خانه بازنگشت. خانواده مرد ثروتمند که اهل کشور افغانستان است، پس از یک روز بی‌خبری از پدر خانواده، سراسیمه پای در پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران گذاشتند و از ناپدید شدن پدرشان خبر دادند.

پس از تحقیقات ابتدایی و در حالی که پیگیری‌ها از بیمارستان‌ها و پزشکی قانونی به سرنخی نرسیده بود پرونده با توجه به حساسیت موضوع به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران ارجاع شد.

فروش خودرو

کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی، خانواده مرد گمشده را تحت تحقیق قرار دادند و در بررسی‌ها مشخص شد پدر خانواده قصد فروش خودرویش را داشته است و روز ناپدید شدنش برای معامله خودروی پرشیا از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.

مأموران در این مرحله، مشخصات مرد گمشده را در سامانه سراسری پلیس ثبت کردند و در گام بعدی شماره تلفن این مرد را مورد بررسی قرار دادند و با شماره تلفن یک زن که با او در رابطه بود، روبه‌رو شدند.

افشای رابطه پنهانی

در این شاخه از تحقیقات، کارآگاهان به سراغ فریبا ۴۴ ساله رفتند و وی را مورد تحقیق قرار دادند که این زن به مأموران گفت: چندی قبل پس از جدایی از همسرم برای کار به تهران آمدم و به عنوان پرستار و مستخدم در خانه یک پیرمرد و پیرزن مشغول به کار شدم و در مدت زمانی که در این خانه کار می‌کردم با مرد جوانی آشنا شدم و به صیغه او در آمدم و همه چیز خوب پیش می‌رفت.

وی افزود: در حالی که صیغه مرد جوان شده بودم با مرد افغانستانی که وضعیت مالی خوبی داشت، آشنا شدم. او با وجود اینکه متأهل و صاحب بچه بود از من می‌خواست که پس از پایان تاریخ صیغه مرد جوان، صیغه او شوم و در این مدت هم با هم در تماس بودیم و هیچ مشکلی بین ما نبود. از او شنیده بودم، قصد دارد خودرویش را به فروش برساند اما دیگر از او اطلاعی ندارم و نمی‌دانم چه سرنوشتی برایش رقم خورده است.

نخستین سرنخ

کارآگاهان اداره ۱۱ در حالی که زن جوان را تحت نظر داشتند، پیام‌های زن جوان و مرد گمشده را مورد بررسی دقیق قرار دادند و پی بردند که مرد گمشده قصد داشته خودرویش را به پسر زن مطلقه بفروشد و آخرین بار آنها با هم در تهران قرار ملاقات داشتند.

همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان بار دیگر زن جوان را تحت تحقیق قرار دهند اما او اصرار داشت که بی‌گناه است و فقط پسرش قصد خرید خودروی مرد ثروتمند افغان را داشته اما روز معامله سر قرار حاضر نشده است.

تجسس‌های پلیسی در حالی ادامه داشت که شماره پلاک خودروی مرد گمشده در سامانه سراسری پلیس ثبت شده بود تا اینکه روز ۱۴ تیرماه خودروی مرد ثروتمند در شهرهای جنوبی پیدا شد و راننده آن که پسر ۱۹ ساله‌ای بود، دستگیر شد.

پسر جوان ابتدا سعی داشت با داستانسرایی‌هایش خود را بی‌گناه معرفی کند اما وقتی مشخصات پسر جوان مورد بررسی قرار گرفت، مأموران پی بردند این جوان ۱۹ ساله، پسر فریبا است.

اعتراف به قتل

کارآگاهان در این مرحله بار دیگر فریبا را هدف بازجویی قرار دادند و زن جوان وقتی دید فرزندش دستگیر شده و پلیس در یک قدمی حل معمای گم شدن مرد افغان قرار دارد به ناچار لب به سخن گشود و پرده از جنایت هولناک برداشت.

فریبا ۴۴ ساله در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: وقتی به تهران آمدم صیغه مرد جوانی به نام سینا شدم و در خانه یک زوج پیر کار پرستاری و مستخدمی می‌کردم. همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه مرد افغان در مسیر زندگی‌ام قرار گرفت.

وی افزود: مرد افغان وضعیت مالی خوبی داشت و مشکلات مالی که داشتم را حل می‌کرد. قرار شده بود وقتی زمان صیغه‌نامه‌ام با سینا به پایان رسید صیغه مرد افغان شوم. تصمیم بر این بود که همسر مرد ثروتمند از ماجرای صیغه من و شوهرش بی‌اطلاع باشد.

زن جوان ادامه داد: مرد افغان قصد فروش خودرویش را داشت و پسرم نیز که در جنوب ایران زندگی می‌کرد قصد خرید خودرو داشت به همین خاطر تصمیم بر این شد که پسرم به تهران بیاید و خودروی مرد افغان را بخرد.

قتل در خانه شوهر صیغه‌ای اول!

فریبا در خصوص جزئیات قتل گفت: روز حادثه همراه پسرم به خانه سینا رفتم. این در حالی بود که سینا در خانه نبود و مرد افغان نیز برای نوشتن قولنامه به آنجا آمده بود که ناگهان پسرم با مرد افغان درگیر شد و او را به قتل رساند. سپس جسد را داخل خودروی پرشیا گذاشت و به جنوب کشور رفت و نمی‌دانم پس از آن چه اتفاقی افتاد. در آخرین تماسی که با پسرم داشتم عنوان کرد که هیچ اثری از جسد پیدا نمی‌کنند و راز این جنایت پنهان می‌ماند.

زن جوان گفت: در این مدت فکر می‌کردم ماجرای قتل همچون رازی بین من و پسرم پنهان بماند تا اینکه او در جنوب کشور دستگیر شد و تصمیم به افشاگری گرفتم.

قتل ناموسی

پسر ۱۹ ساله که سوار بر خودروی مرد گمشده دستگیر شده بود وقتی فهمید مادرش پرده از راز این جنایت برداشته دیگر راهی جز اعتراف پیش روی خود ندید.

این جوان به مأموران گفت: پس از جدایی پدر و مادرم همیشه پیگیر مادرم بودم و می‌دانستم پس از رفتنش به تهران در خانه یک زوج پیر مشغول به کار است تا اینکه متوجه شدم یک مرد افغان با مادرم در ارتباط است و از او کینه به دل گرفتم.

وی افزود: قصد خرید خودرو داشتم و مادرم نیز عنوان کرد که مرد افغان قصد فروش خودرویش را دارد به همین خاطر شرایط را برای خودم فراهم دیدم و وقتی به تهران آمدم مرد افغان را خفه کردم و جسدش را در صندوق عقب خودرو گذاشتم و به جنوب کشور رفتم.

پسر جوان ادامه داد: در بیابان‌های اطراف شهر کازرون جسد را از خودرو بیرون آوردم و با ریختن بنزین اقدام به آتش زدن آن کردم تا اگر کسی جسد را پیدا کرد قابل شناسایی نباشد و سناریوی قتل پنهان بماند تا اینکه سوار بر خودروی پرشیای مرد جوان دستگیر شدم.

کشف جسد سوخته

مأموران پلیس آگاهی تهران در این شاخه از تحقیقات با توجه به اعترافات پسر جوان و مادرش به سراغ پرونده‌های کشف جسد در شهر کازرون رفتند و مشخص شد چندی قبل مأموران پلیس کازرون جسد سوخته یک مرد را که قابل شناسایی نبوده پیدا کرده‌اند و با توجه به اینکه پرونده‌ای در خصوص فقدان یک مرد در آن روزها به پلیس گزارش نشده بود جسد سوخته پس از چند روز با دستور مقام قضایی پس از عکس‌برداری و نمونه‌برداری در پزشکی قانونی به عنوان جسد بدون نام در کازرون دفن شده است.

بنا بر این گزارش، پرونده جنایی مرد گمشده پس از تحقیقات و اعترافات متهمان برای بررسی‌های بیشتر با دستور بازپرس پرونده در اختیار کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

قتلقتل دختر جوان با چاقو توسط مرد افغان

آن روز از پروانه خواستم به محل کارم بیایدکه باهم صحبت کنیم اما او پافشاری می‌کرد که دیگر باهم ارتباطی نداشته باشیم، من هم گفتم اگر قرار است ازدواج نکنیم پول‌هایی را که از من گرفتی باید پس بدهی وگرنه تو را می‌کشم.

کارگر ساختمانی که به خاطر ۳۰ میلیون تومان دختر مورد علاقه‌اش را کشته بود در حالی محاکمه شد که مدعی است قصد ازدواج با این دختر را داشته است.

رسیدگی به پرونده قتل دختر جوان از دی 98 با کشف جسد دختری جوان در ساختمانی نیمه‌ساز آغاز شد.

پس از این گزارش، مأموران به محل حادثه در جنوب تهران اعزام شدند. بررسی‌ها نشان می‌داد که مقتول با ضربه‌های متعدد چاقو به قتل رسیده است. در ادامه جسد برای تشخیص هویت و علت مرگ با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و شناسایی عامل قتل در دستور کار مأموران قرار گرفت.

چند روز پس از این ماجرا، خانواده‌ای با مراجعه به اداره پلیس از ناپدید شدن دخترشان به نام پروانه خبر دادند. از آنجا که نشانه‌هایی که این خانواده از دخترشان به مأموران ارائه دادند با جسد کشف شده شباهت زیادی داشت، آنها را برای شناسایی به پزشکی قانونی فرستادند و بدین ترتیب با تأیید این خانواده مشخص شد جسد متعلق به پروانه است.

با روشن شدن هویت مقتول، پلیس تلفن همراه او را مورد بررسی قرار داد و دریافت که وی از ماه‌ها قبل با پسر جوانی به نام رحمان که از اتباع افغان است در ارتباط بوده بنابراین دستور دستگیری رحمان صادر شد و وقتی مأموران به محل کار او رفتند مشخص شد که وی در همان ساختمان نیمه‌ساز کار می‌کرده و همزمان با کشف جسد از محل کارش خارج و متواری شده است که یک هفته بعد با ردیابی مظنون پرونده، او بازداشت شد.

رحمان بعد از دستگیری و در همان بازجویی‌های اولیه به قتل پروانه اعتراف کرد و گفت: من و پروانه چند ماه قبل در خیابان آشنا شدیم. از همان ابتدا با او روراست بودم و صادقانه گفتم که هم افغانستانی هستم و هم کارگرساختمان.

پروانه هم قبول کرد که باهم دوست باشیم.بعد از چند هفته به خاطر علاقه به او پیشنهاد ازدواج دادم که قبول کرد.از آنجا که به پروانه اعتماد داشتم پول‌هایم را به او می‌دادم تا هم برای خودش خرج و هم پس‌انداز کند. در طول دوران دوستی‌مان حدود ۳۰ میلیون تومان به او دادم. تا اینکه یک روز به من گفت از ازدواج با من منصرف شده است. او گفت برای خودم کار پیدا کرده‌ام و مستقل شده‌ام و فعلاً دوست ندارم ازدواج کنم و چون خیلی دوستش داشتم چند بار اصرار کردم که دوباره فکر کند و اجازه بدهد به خواستگاری‌اش بیایم اما او قاطعانه می‌گفت نه.

متهم درباره روز حادثه نیز گفت:آن روز از پروانه خواستم به محل کارم بیایدکه باهم صحبت کنیم اما او پافشاری می‌کرد که دیگر باهم ارتباطی نداشته باشیم، من هم گفتم اگر قرار است ازدواج نکنیم پول‌هایی را که از من گرفتی باید پس بدهی وگرنه تو را می‌کشم.

فکر می‌کردم پروانه با این تهدید می‌ترسد اما آنقدر خونسرد و بی‌تفاوت برخورد کرد که عصبی شدم و با چاقو چند ضربه به او زدم، وقتی روی زمین افتاد به خودم آمدم و دیدم نفس نمی‌کشد. این شد که از ترس وسایلم را جمع کردم و تصمیم گرفتم بسرعت از ایران خارج شوم اما پلیس بازداشتم کرد.پس از اعتراف‌های متهم و بازسازی صحنه جرم، تحقیقات تکمیل و پرونده قتل دختر جوان برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

درابتدای جلسه دادگاه، اولیای دم درخواست قصاص کردند.پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت:من به قصد کار و ساختن یک زندگی جدید به ایران آمده بودم اما پروانه با احساساتم بازی و زندگی‌ام را نابود کرد. من عاشق او بودم هیچ وقت نمی‌خواستم او را بکشم حالا هم پشیمانم و از خانواده او می‌خواهم من را ببخشند.

پس از پایان اظهارات متهم و وکیل او، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: